یك كاسه کنند و برای این کار ۸۰ هزار دلار از نوع همان بودجهها از «فورد فوندیشین» كمك به بنگاه داده شد و اکنون تمام کمسیونها و سو کمسیونهای تعلیماتی وزارت فرهنگ چهار اسبه مشغول کارند تا در برنامهها تجدید نظر کنند و آنها را بصورتی در آورند تقریباً مشابه با متنهایی که بنگاه محترم فرانکلین برای کتابهای مختلف دبیرستانی تهیه کرده است یا در دست تهیه دارد. و بدبختی میدانید کجا است؟ درینجا که مؤید این نوع اقدامات آن بنگاه عدهای از بهترین و سرشناسترین فرهنگیانند که چون دل خونی از فرهنگ داشتهاند یا با حکم انتظار خدمت از فرهنگ گریختهاند و مستخدم آن بنگاه شدهاند یا بهزار زحمت خودشان را بآنجا منتقل کردهاند وقتی مملکت صاحبی ندارد و کسی که کارهای است میدانی برای عرض وجود ندارد بسیار طبیعی است که چنین دستگاهی آن کس را میقاید و میدان فعالیت بار میدهد. وقتی وزارت فرهنگ کار خودش را نمی کند و ناشر ناشر نیست و دبیر دبیر نیست و استاد دانشگاه استاد نیست ناچار کسی پیدا میشود که ازینهمه کجروی و نابسامانی استفاده کند و درین چند سال باین طریق بوده است که بنگاه فرانکلین کم کم از غرض اصلی خود دور افتاده است و از صورت یك بنگاه تبلیغاتی بصورت یك بنگاه ناشر بزرگ در آمده است که وزارت فرهنگ مملکت را قبضه کرده است.
***
گذشته از آنچه مربوط بفرهنگ و کتاب مدرسهای است و من دیگر حوصلهاش را ندارم بدبختی بزرگتر درین جا است که این بنگاه محترم کم کم از یك دستگاه سانسور هم برای آزادی کلی مملکت خطر ناکتر شده است - لابد میپرسید چرا؟ حالا برایتان میگویم.
این بنگاه محترم بصورتی که دیدید همه ناشران را چشم بدست خود نگهداشته بصورتی که در هر سال اگر صد کتاب در یسن مملکت منتشر شود ( غیر از انتشارات دانشگاه که صورت دیگری دارد ) ۵۰ تای آن با كمك فرانكلین است. بنگاه ترجمه و نشر