برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۹۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

یونانیان درباره اسکندر زیاده گویی کرده و افسانه‌ها ساخته‌اند. اما ستمکاری‌های او در ایران سبب شد که ایرانیان همیشه نام او را با صفت گجسته یعنی ملعون یاد کنند. »

بگذریم که همین بنگاه محترم تبلیغاتی امریکایی (همین بنگاه فرانکلین) کتاب دیگری را منتشر کرده است بقلم هارولد لمب و با ترجمه استاد محترم دانشگاه رضا‌زاده شفق که سراسر درباره محسنات اعمال اسکندر سخن رانده است؛ و چنین‌اتهاماتی را کلا و اساساً‌ رد کند و بسیار بجا بود اگر سناتور محترم قبل از نوشتن چنین مطالبی در کتاب پنجم دبستان مراجعه‌ای هم بآن کتاب می‌کردند تا همآهنگی مختصری میان انتشارات آن بنگاه باشد؛ ولی بهر صورت سناتور محترم حتماً فراموش کرده است که نسبت گجسته و ملعون را یك عده زردشتی در اقلیت ماندۀ صدر اسلام به اسکندر داده‌اند. چرا که ما می‌دانیم که بعقیده مرحوم ابوالکلام آزاد وزیر فقید فرهنك هند. ازین اسکندر در قرآن کریم به حضرت ذوالقرنین تعمیر شده است. گذشته از اینکه سراسر یکی از منظومه‌های نظامی گنجوی در باره کرامات اوست و ادبیات قدیم فارسی اصلاً چنین ناسزایی را درباره اسکندر تحمل نکرده است و نپذیرفته و اصولاً این تنها یونانیان نیستند که درباره این مرد زیاده گویی کرده‌اند و افسانه ساخته‌اند. چراکه حتماً سناتور محترم می‌دانند که افسانه ظلمات و آب حیات دست پخت خود ماست. البته شاید بگمان سناتور محترم لابد هنوز ملت نجیب ایران آتش پرست است و لازم است که اسکندر، را ملعون و گجسته بداند و شاید بزعم‌ایشان دیگر کسی قرآن نمی‌خواند یا اسکندر نامه نظامی را نمی‌شناسد. اما اگر به دوسه سطر آخر ستون دوم از همین صفحه ۳۵ توجه کنیم که در آن سخن از «شریفترین و آزاده‌ترین نژاد دنیای کهن» آمده است که بدست چنین اسکندر ملعونی کاخ شاهی‌اش به آتش کشیده شده است متوجه خواهیم شد که اصلاً پخت و پز دیگری در کار است و راقم این طور تعجب می‌کند که با وجود دستگاه عظیم الشأنی همچون سازمان ملل متحد و توصیه‌هایی که هر سال بوسیله یونسکو برای خالی بودن تاریخ ملل از تعصب‌های نژادی و کینه‌های