برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۰۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۰۶
سه سال در دربار ایران
 

مدت زمستان سال ۱۸۷۹-۱۸۸۰ میلادی (۱۲۹۶ قمری) در تنها مهمانخانه‌ای که در چتی‌نیه وجود داشت همسایه بودیم.

وقتی که او را در قصر گلستان دیدم اگر چه زندگانی نسبةً سخت چرناگوار را از یاد برده بود باز روی نیمکت راحتی که نشسته بودیم و با هم چای اعلای روسی صرف می‌کردیم بسیاری از خاطرات دور آن ایام را به یاد یکدیگر آوردیم.

وزیر مختار فرانسه مسیو دبالوا[۱] که در ایام اقامت شاه به پاریس آمده و من او را در آنجا دیدم هنوز در مرخصی است و به طهران باز نگشته.

شاهزاده ملک‌آرا و شاهزاده عبد الصمدمیرزا که در طهران ساکنند هر دو برادر شاهند، سومین ایشان رکن‌الدوله است که این ایام به سمت ایالت در مشهد اقامت دارد.

ملک‌آرا پیرمرد خوش‌سیمایی است که ریش و موی سر او سفید شده و با قامتی بلند لباسی چسب مثل نظامیان در بر می‌کند.

در پذیرایی بسیار با لطف و مؤدب است و با این که در نظر اول خوش برخورد به نظر نمی‌رسد ولی پس از گرم شدن صحبت خون‌گرمی و ملاحت او آشکار می‌گردد چون در دنیا بسیار چیز دیده و سرد و گرم فراوان چشیده محاورۀ او خالی از تنوع و لطف نیست.

وی اگر چه این ایام به راحت زندگی می‌کند و دچار مزاحمتی نیست لیکن همیشه این طور نبوده بلکه سال‌ها در عذاب تبعید و غربت سر کرده و مقارن جلوس ناصرالدین‌شاه از ترس جان ایران را ترک گفته و سالیان دراز در خارج از وطن خود می‌زیسته است. پس از مراجعت به ایران به همین زندگانی سلامت قناعت ورزیده و در پی مقام و امتیازی دیگر نرفته است.

برادر کوچکترش عبدالصمدمیرزا ملقب به عزالدوله جوانی کوتاه قامت و نحیف‌المزاج است و تمام سعی او این است که نقاهتی نداشته باشد. موقعی که من برای معالجۀ او رفتم با وجود کسالت از صحبتش بدم نیامد و او را در محاوره خوش‌مشرب دیدم.

یحیی خان مشیرالدوله که معمولا او را مشیر می‌گویند ترقی خود را مدیون پیش‌آمدی است که کاملاً از نوع داستان‌های شرقی است به این معنی که این مرد بسیار زیرک در


  1. M. de balloy