سکو موازی سطح زمین راهی اسبرو است و در حاشیه تکیه قسمت بلندی است که جمعی کثیر زن و بچه در آنجا برای تماشا گرد آمدهاند و پنج ردیف پله را چراغ و شمعدان و آویز چیدهاند و ردیف پنجم تا نزدیک طاقنماها بالا میآید.
طرف دست چپ ما نزدیک دیوار منبری از مرمر سفید گذاشتهاند که به علت بلندی بر تمام صحنه مشرف است.
درگاههای طاقنماها همه هلالی است و با این که آنها را کوچک و بزرگ ساختهاند باز در بنای آنها رعایت قرینه شده است. طاقنماهای طبقۀ زیر یک در دارد در صورتی که در دو طبقۀ دیگر طاقنماها سهدری است.
طاقنماهای پایین که در آنها مردها مینشینند و آنها را با چراغ و شمعدان و آویزهای بلور و آیینه و فرش و پارچههای الوان و اثاثۀ مختلف دیگر آراستهاند به طرف صحنه بازند و برای آنها مثل طبقۀ دوم که مخصوص شاه است در نگذاشتهاند ولی طاقنماهای مرتبهای که اهل حرم در آنجا مینشینند پنجرههای چوبی دارند که آنها را تا کمر بالا زده بودند. منازل مرتبۀ بالا همه به همین شکل است و به من گفتند که نسوان اعیان را در آنجا جا میدهند.
به من دستور داده شد که سمت چپ اعلیحضرت نزدیک دری که از آنجا بتوانم صحنه را تماشا کنم بنشینم. ابوالحسنخان پهلوی من نشسته بود و از شاه دستور داشت که در باب هر چه میبینم یا میشنوم به من توضیحاتی بدهد و او نیز با کمال لطف چنین میکرد.
تعزیه شروع شد. ابتدا تعزیهخوانهای سالخورده و خردسال به لباس اهل بیت به منبر رفتند و با یادآوری زندگانی ائمه و شهدا مردم را به ندبه و زاری خواندند، سپس یک عده فراش که فراشباشی در پیشاپیش ایشان قرار داشت با یک عده سینهزن اشعاری خواندند و دور سکو دور زدند. بعد عدهای سی نفری که دو سنج چوبی در دست داشتند و به نظم مخصوصی آنها را به هم میزدند جلو آمدند، آنگاه نوبت به یک عده بیست نفری رسید که لباس اعراب بدوی بر تن داشتند و حسین حسینگویان به سینه میزدند. بعد از ایشان یک عده که فقط شلواری بهپا داشتند و نیمخیزنیمخیز به هوا میجستند و به شدت به سر و سینه خود میکوفتند و در جلوی ایشان کسی که