همچنین محتمل است که آهنگها و اشعاری که این جماعت میخوانند و آلات طرب ایشان مثل دنبک و شیپور و کرناهای مسی مثل آنها که در تعزیه دیده بودیم خیلی قدیمی و از نسلی به نسلی منتقل شده باشد.
در وسط میدان ارگ که آن را میدان شاه نیز مینامند توپ مروارید قرار دارد و این توپ هم مثل مساجد و اصطبل شاهی در حکم بسته است!
حصارهای کهنه و بلند ارگ در قسمتهایی که بنای تازهای نشده همچنان برپاست و قصر سلطنتی که نصف ارگ را گرفته در وسط این حصار ساخته شده.
این قصر مثل سایر بناهای ایرانی دو قسمت دارد یکی بیرونی دیگری اندرونی. بیرونی مخصوص مردان است و هرکس به آن راه دارد در صورتی که اندرونی یا به اصطلاح ترکان عثمانی حرم مختص به زنان است و نامحرم نمیتواند به آنجا داخل شود.
بیرونی سلطنتی یعنی گلستان مرکب از چند عمارت است و شاه بر حسب عادت روز را در یکی از این عمارات سر میکند و برای خواب به اندرون میرود.
در معمولی قصر که من هم در روز اول ورود از آنجا داخل شدم در خیابان نایب السلطنه است، پس از گذشتن از باغ تخت مرمر و حیاط کوچکی که ساختمانهایی پست دارد و عبور از دالانی به باغ گلستان میرسند.
گلستان باغ وسیعی است تقریبا مربع شکل که درختهای مختلف بهخصوص چنارهای کهن دارد و در جمیع فصول گلکاری شده است.
چند حوض بزرگ در آنجاست که هوای باغ را خنک نگاه میدارند و این کیفیت در چنین فضایی خشک بسیار مغتنم است. چند نهر آب صاف به آنها داخل میشود و آبی که از آنها بر سطح بلورین حوض میریزد گویی بر خنکی هوا میافزاید.
باغ گلستان را همیشه بسیار پاک نگاه میدارند و هر صبح یک عده پیشخدمت مأمورند که آن را جاروب کنند و در طول روز نیز باغبانان برگهای خشک را جمع میکنند و گلهای پژمرده را میبرند و اگر اتفاقا برفی در شب بر آنها ببارد آن را پاک مینمایند تا آنجا که هیچ وقت بر روی زمین یا در خیابانهای آن یک لکه کثافت دیده نمیشود.