کسی که در این سرزمین خشک و این هوای سوزان از گرما و خشکی رنج فراوان برده باشد لذت چنین منازلی را که از سایۀ درختان و فراوانی آب متنعماند به خوبی درک میکند و گلستان این مزایا را به حد کمال دارد و واقعا از این جهات بهشتی است و من که هر روز صبح زود به اینجا میآیم و ساعات تمام دور از قالوقیل خیابان در کنار حوضهای آرام و در زیر سایۀ درختان گردش میکنم و از نسیم فرحبخش گلها مشام جان را قوت میدهم از شدت کیف نمیتوانم در پوست خود بگنجم.
در این موقع من در باغ تنها هستم و فقط معاشرین من قوهایی هستند که در آب شناورند و یک غاز چینی نیز در آنجا هست که در مجمع قوها راه ندارد به این معنی که قوها او را از خود میرانند فقط انیس و مونس او یک تن خواجهسرای سفیدپوست است و حیوان چنان به او مأنوس شده که به محض آمدن به طرف او پرواز میکند و به پای او میگردد و به شکلی که میتواند بشاشت خود را از برگشتن او ظاهر مینماید، اگر او بایستد غاز نیز میایستد و اگر راه بیفتد غاز به عقب او روان میشود و به حوض نمیرود مگر وقتی که خواجهسرا داخل اندرون شود.
عماراتی که در دور گلستان ساختهاند عبارتند از عمارت موزه در جهت شمالی و شمس العماره در مشرق و عمارت بادگیر در جنوب و عمارتی که به تازگی به سبک معماری عهد لویی شانزدهم در سمت مغرب بنا شده.
این عمارات به توسط بناهای کماهمیتتری همه به یکدیگر مرتبطند و بر دیوار آنها یعنی در زیر طاقنماهای بستهای روی کاشی به تقلید قراولان خاصۀ داریوش نقوشی از سربازان نمودهاند که اگر چه هیئت ایشان زیبا و صورتشان گلی و سیبلهای درازشان سیاه است و اسلحه همراه و لباس نیمهنظامی در بردارند ولی هیبت نظامی ایشان به هیچ وجه انسان را نمیگیرد و قیافهشان چندان در نظاره کننده تأثیری ندارد.
جلوی در بزرگ عمارت شمالی جلوخانی است دارای دو ردیف ستون که روی آن بالاخانهای ساختهاند. طرف چپ آن موزه است و طرف راست اطاقهایی قرار دارد که بزرگترین آنها را اطاق الماس میگویند و آن را به سبک ایرانی زینت کرده و سراپای آن آیینهکاری است.
از اطاق بریلیان (الماس) که پایین بیایید به نارنجستان میرسید. در اینجا سمت دست