برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۲۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل سوم: طهران، ارک و عمارات آن، وضع شهر
۱۲۷
 

منزل برگشتم.

۲۳ نوامبر=۲۹ ربیع‌الاول

امروز برف بر قلل البرز نمودار گردیده و شب گذشته مقدار زیادی از آن بر کوه باریده است ولی هنوز برفی در دامنه‌ها فرود نیامده.

چند روزی است که مرتب برای من از هر طرف پیشکشی می‌رسد و این به شکرانۀ شفا یافتن اعلیحضرت است بر اثر معالجات من و برای وفا به قولی است که اطرافیان شاه در تبریز در بخشیدن اسب و قالی و اسلحه و اشیاء دیگر به من داده بودند ضمنا می‌خواستند بفهمانند که به صحت مزاج اعلیحضرت کمال علاقه را دارند.

یکی از همکاران ایرانیم که در پاریس تحصیل کرده به من گفت که اگر تو چند سالی در ایران مانده بودی و مردم و اوضاع و احوال را بهتر از این می‌شناختی می‌توانستی در ناخوشی شاه دست‌کم ۱۰۰۰۰۰ فرانک پیشکشی بگیری اما چون هنوز از این کیفیات بی‌خبری دیگران از بی‌اطلاعی تو در این باب‌ها سوء استفاده می‌کنند.

البته به من یک چنین مبلغی نرسید ولی غیر از بخشیدن ۲۰۰۰ فرانکی که در پاریس به عنوان مساعده و خرج سفر به من داده شده بود آنچه گیرم آمد عبارت بود از دو اسب عربی زیبا یکی از طرف امین السلطان دیگری پیشکشی امین الدوله و چند قطعه قالی قدیمی گران‌قیمت و چند قطعه جواهر و یک جبۀ شال کشمیر آستر پوست و چند طاقه شال و غیره. این اشیاء از کسانی به من رسید که انصافا من هیچ حقی به گردن ایشان نداشتم.

۲۹ نوامبر=۴ ربیع‌الثانی

میرزا علیخان طبیب وزیر جنگ برای من نامه‌ای خواند که یک نفر فرانسوی از کردستان به او نوشته و داستان حوادث ناگواری را که در آنجا به سر او آمده بود شرح داده بود.

این فرانسوی در کردستان مثل یک مسلمان تمام عیار چندین زن اختیار کرده بود ولی سعیش این بود که این زن‌ها هنر قالی‌بافی را بدانند تا از هنر و حاصل دسترنج آنها بتواند