بازارها عالم خاصی است به این معنی که نمایندۀ هر نوع شغل و تجارت و صنعت را در آن میتوان یافت ولی از خوشبختی مشتریان نمایندگان هر صنف در محلهای مخصوصی جمعند و اصناف مختلفه باهم مخلوط نمیشوند.
در دو طرف دیوارهای ضخیم بازار که سقفها بر آنها متکیاند قدمبهقدم طاقنماهایی به اسم دکان و مغازه ساختهاند که سراسر آنها پر از کالاست.
در کنار هر یک از این دکانها کارگر یا کارگرانی نشستهاند که با همان تأنی مخصوص مشرق زمینی که تا حدی حاکی از نقص آلت و افزار کار آنهاست مشغول حرفۀ خود هستند و من تاکنون در بازار کسی را ندیدهام که ایستاده کار کند.
یک نفر فرنگی تازه وارد بیاختیار در مقابل قالیها و پارچهها و انواع اسلحهای که در بازار گسترده است به تماشا میایستد و اگر طالب خرید اشیاء عتیقه باشد بهتر از بازار طهران جایی را نخواهد یافت و تمام روز از تماشای کتابهای تذهیب شدۀ نادر و ظروف طلاکاری قدیمی و کاشیهای طلایی که امروز دیگر مردم ایران از ساختن مثل آنها عاجزند سیر نخواهد شد و هرقدر بخواهد میتواند از استوانههای فلزی عهد کلدانیان و آشوریان و عیلامیان و مهرهای دورۀ اشکانی و ساسانی و مسکوکات سلسلههای مختلف حتی هخامنشیان که چند قرن پیش از اسکندر کبیر در ایران سلطنت میکردهاند برای خود بخرد.
آب مشروب طهران مثل غالب شهرهای دیگر ایران از قنات است و تمام آن از دامنۀ البرز میآید. دهانههای چاههای این قنوات که از همان راهها قنوات را کنده و دورادور آنها خاک را تپه کردهاند در تمام جلگۀ بیرون شهر مخصوصا در بیرون دروازههای شمیران و دوشانتپه نمایان است.
آب طهران چون از البرز میآید از شمال داخل شهر میشود و خانهبهخانه از منازل اغنیا گرفته تا خانههای فقرا همه را مشروب میکند ولی البته فقرا غالب اوقات فدای اغنیا میشوند و عموما در تابستان که از همۀ فصول احتیاج به آب بیشتر است طهران گرفتار بیآبی است.
در نتیجۀ وضع ناپسند توزیع آب به توسط مجاری رو باز غالب اوقات بعضی از امراض به سرعت تمام سراسر شهر را میگیرد و ابتلای عمومی دست میدهد.