برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۴۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۴۴
سه سال در دربار ایران
 

۲۰ مارس=۲۸ رجب

امروز روز عید نوروز است و من به عادت هرروز از خیلی زود به انتظار بیرون آمدن شاه از در نارنجستان در باغ گلستان قدم می‌زنم. اعلیحضرت بیرون آمد و مرا به اشاره‌ای به خدمت خود خواست و من پیش رفتم. دامن خود را که پر از فیروزه بود گشود و از آن میان با دقت تمام سه قطعۀ درشت‌تر را جدا کرد سپس جمیع آن‌ها را تحت آزمایش آورد و از آنها آن را که منظم‌تر و خوش‌شکل‌تر بود برداشت و به من داد و گفت این عیدی شماست.

نوروز در حقیقت اول سال رسمی ایرانی است چه سال‌های اسلامی قمری است و اعیاد و ایام سوگواری ایشان در عرض سال همچنان که پیش ما ثابت است ثابت نمی‌ماند فقط نوروز لایتغیر است و همیشه درست با روز اول اعتدال ربیعی یعنی موقعی که آفتاب به برج حمل می‌رسد و بهار شروع می‌شود تطبیق می‌کند و نتیجۀ این کیفیت چنین شده است که امروز زمان تحویل با ساعت شش و نیم بعد از ظهر مصادف گردیده و آن را اخترشناس‌باشی شاه استخراج نموده است.

تالار بزرگ موزه که مراسم سلام در آن‌جا به عمل خواهد آمد خیلی زودتر از ساعت شش از جمعیت پر شده بود، تمام اعیان مملکتی در آن‌جا جمع بودند و وزرا و صاحب مناصب عالی بر جاهای خود قرار داشتند حتی من در میان ایشان چند تن از صاحب منصبان نظامی خارجی را هم دیدم.

این صاحب منصبان خارجی که کم‌وبیش لباس صاحب منصبی ایران را به دادن تعارف خریده‌اند در حقیقت خوش‌نشینانی هستند که خواسته‌اند با استخدام این لباس یا ترکیب کردن آن با اجزاء دیگری از لباس‌های نظامی گوناگون لباسی داشته باشند که برای مجلس تقلید مناسب‌تر می‌نماید تا برای مجالس جدی.

اعلیحضرت ساعت شش به تالار وارد شد و بر در قالی زربفت کهنه‌ای که در پای تخت فتحعلی شاه انداخته بودند به رسم معمولی ایرانی‌ها نشست و بر بالش مرواریددوز تکیه داد. شاه مثل روزهای سلام یا مهمانی‌های بزرگ در جواهر غرقه بود و نور فراوان چهل‌چراغ‌های بزرگ و شمعدان‌ها و چراغ‌های دیواری تلألؤ عجیبی به آنها می‌داد. به علاوه منظرۀ این تالار که سراپا آیینه‌کاری است بسیار خیره کننده است.