برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۵۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶۰
سه سال در دربار ایران
 

این جاده معمولاً پر از گرد و خاک است ولی برای عبور شاه قبلاُ آن را آب‌پاشی کرده بودند، درختانی نیز در دو طرف جاده است که بر آن سایه می‌افکنند و در میان آنها در هر طرف بوته‌هایی از گل سرخ دیده می‌شود که مثل آبی که در جوی روان باشد به پیکر درخت‌ها پیچیده و در طلب هوا و آفتاب تا نوک آنها بالا رفته و منظره بسیار مفرحی ترتیب داده‌اند.

چادر و دستگاه به لطف شاه تهیه شده به این معنی که اعلی حضرت به جای آن‌که حسب المعمول یکی از چادرهای سلطنتی را در اختیار من بگذارد سه ماه قبل از جیب خود صد تومان به من داد تا هر قسم اسبابی را که می‌خواهم برای این سفر به میل خود قبلا تهیه کنم، من هم چهار چادر خریدم یکی چادر بزرگ یکی چادر نوکری؛ یکی برای آشپزخانه و یکی هم به شکل چهارچوب برای اسباب و لوازم سفر.

چادر بزرگ که مربع شکل و دو چادری است که ررروی هم می‌زنند حکم منزل مرا دارد و چادر اولی داخل و خارج آن سفید و به وسعت ۶ متر مربع است و چادر دومی که وسعتش ۴ متر مربع بیش نیست از خارج آبی تیره‌رنگ است و از داخل آن را با قلمکارهایی پوشانده‌اند که روی آنها مجالس شکار تصویر شده مثل شیرها و گوزن‌هایی که از دست شکارچی تا می‌توانند می‌گریزند و طاووسی که دم زیبای خود را گسترده و مرغان گوناگونی که بر شاخسارها و گل‌ها مشغول پروازند.

اگر این چادر را درست باز کنم فضای قابلی را می‌گیرد و خالی از اهمیت نمی‌شود به خصوص که به اصطلاح فراش‌ها چادری بیست طنابه یا بیست میخه است.

اما با تمام این وسعت و دو طبقه بودن و چهارپوش ضخیم پارچه‌ای و راهرو یک متری که بین دو چادر قرار داشت باز این منزل غیر از چادر چیزی دیگر نبود و اگر من می‌خواستم با وجود نقش‌های زیبای قلمکارهای آن چادر بودن آن را فراموش کنم آفتابی که تیغ‌وار بر سقف آن می‌تابید بی‌اختیار این نکته را به یاد من می‌آورد.

با این که ساعت چهار بعد از ظهر است میزان الحراره در خارج از چادر در سایه ۳۱ درجه را نشان می‌دهد و در چادر با این که یک طرف آن باز است میزان حرارت ۳۵ درجه است به حدی که من در موقع نوشتن هنوز یک کلمه را تمام نکرده مرکب قلم خشک می‌شود و این شاید مقداری هم از خشکی خود کلمات باشد. نمی‌دانم وسط