برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۶۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۶۴
سه سال در دربار ایران
 

زیر پا مشاهده می‌شود. عبور از گردنۀ قوچک برای مسافر سوار خالی از خطر نیست به همین نظر اسب‌ها را آزاد کردیم تا به هر زحمتی باشد پیشاپیش بروند و خود ما هم از چپ به راست و از راست به چپ جلو می‌رفتیم و برای این که از بلندی پرت نشویم هر قدر می‌توانستیم از پایین‌تر این راه را طی می‌کردیم تا این که به آبادی لتیان در کنار راست جاجرود رسیدیم و در آن‌جا اردو زدیم. جاجرود در این نقطه پرآب و سریع السیر و خروشان است و این حال البته تا وقتی که گرما شدت نیافته و لااقل قسمتی از بستر آن را خشک نکرده دوام خواهد داشت.

ماده سگ من که بل[۱] نام دارد از صدای غرش آب وحشت زده بود و جرأت نمی‌کرد که از آن بگذرد اما وقتی که دید که من به آن طرف رودخانه رسیده‌ام خود را به آب زد، بیچاره با همۀ دست و پایی که برای رسیدن به خشکی کرد نمی‌توانست پیش من بیاید و آب او را تا پنجاه متر پایین‌تر برد تا توانست به خشکی بیاید.

چادر شاه که چادرهای اندرون را دنبال آن زده بودند و عدۀ آنها از وقتی که از صاحبقرانیه حرکت کرده کرده‌ایم اندکی کمتر شده است در زیر درختستانی برپاست و شاه که در راه به شکار سرگرم شده بعد از ظهر به اردو رسید و از زیر چتر خود مرا که به کار زدن چادرهای خود مشغول بودم صدا کرد و چون پیش رفتم خرگوشی را که شکار کرده بود به من داد.

با این که ارتفاع زیادی را بالا نرفته بودیم شب دیدیم که بین درجۀ حرارت اینجا با صاحبقرانیه فرق فاحشی است. آسمان به قدری فیروزه‌فام و پاک و صاف است که افق آبی‌رنگ اروپا به هیچ‌وجه با آن قابل قیاس نیست. آسمانی که من شبیه به این آسمان دیده‌ام آسمان الجزایر و تونس است. زنجره‌هایی که از بالای درخت‌ها گوش را کر می‌کنند تا نزدیک صبح دست از سازوآواز خود برنمی‌دارند.

من که در پناه نور ستارگان در جلوی چادر خود نشسته بودم در عظمت و هیأت باشکوه طبیعت که شب‌ها چنین دلفریب و روزها چنان اندوه‌افزاست به تحیر می‌نگریستم و می‌دیدم که در این ساعت طبیعت در حکم دورنمایی است که جزئیات آن در زیر بخاری آبی‌رنگ محو شده و فقط خطوط دور کوه‌ها و خط الرأس آنها که با افق


  1. Belle