حساس فرانسوی من بیتأثیر نماند.
اغلب ما در هوفبورگ با کمال جلال منزل گرفتیم، من به تنهایی یک عمارت سه اطاقه در قسمت پایین قصر در اختیار داشتم.
عصر فردای آن روز در ساعت شش شام مجللی برای پذیرایی صد نفر در دربار داده شد.
اعلیحضرت ناصر الدین شاه در سمت راست و اعلیحضرت فرانسوا ژوزف در سمت چپ بر سر میز شام که به شکل نعل اسب ترتیب داده شده بود ریاست میکردند و در هر طرف این دو پادشاه نمایندگان خانوادۀ سلطنتی مرکب از چهار آرشیدوک و شش تن از خانمهای ایشان دیده میشد.
بقیۀ مهمانان عبارت بودند از صاحب منصبان عالیرتبه و وزراء و صاحب منصبان ارشد و پنج نفر خانم و ده دوازده نفر از ایرانیها و همین قدر هم از سیامیهایی که در آن موقع برای انجام مأموریتی به وین آمده بودند. در بین این اشخاص کسانی که از دیگران متشخصتر محسوب میشدند عبارت بودند از آرشیدوک شارللویی برادر امپراطور و آرشیدوک رنیه[۱] عمومی شاه و شاهزاده هوهنلوهه[۲] وزیر دربار و کنت کالنوکی[۳] وزیر خارجه و کنت تافه[۴] وزیر داخله.
شاهزاده هوهنلوفه در وسط میز روبهروی اعلیحضرتین و در طرف راست او وزیر مختار ایران در اتریش آقای نریمان خان و در طرف چپش وزیر مختار سیام فیا دامرونگ[۵] نشسته بودند جای من نیز بین وزیر تجارت دوباکهم[۶] و سرتیپ لدرر[۷] معین شده بود.
نزدیک به تمام شدن غذا چنین فهمیدیم که تالار مشرف بر سفرهخانه کمکم پر از جمعیت میشود بعد دانستیم که اینان مهمانان مخصوصی هستند که برای تماشای ما آمدهاند.
امپراطور چون فردا صبح از وین میخواست حرکت کند دیگر بعد از شام تشریفاتی نبود به همین جهت امپراطور اجازۀ مرخصی خواست و ما هم از آنجا بیرون آمدیم اما این سفر بهانهای بیش نبود چه در حقیقت امپراطور یا بر اثر واقعۀ سوزناک مرگ رودلف