برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۱۹۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل چهارم: قصور ییلاقی و شکارگاه‌های شاهانه- البرز و مازندران
۱۹۹
 

۲۵ ژوئیه=۱۸ ذی‌الحجه

برای رفتن به شهرستانک درۀ جاجرود را تا قریب به سرچشمۀ آن بالا رفتیم، این قسمت از راه خالی از لطف نبود چه درختان کهن گردو همه‌جا ما را در زیر سایه‌های خود داشتند.

در این طرف‌ها آب دایمی است به همین جهت فاصلۀ آبادی‌ها از یکدیگر کم است چنان‌که از اینجا تا رسیدن به درۀ رودخانه پنج عدد از آنها را در سر راه دیدیم. این که فاصلۀ آبادی‌ها را کم گفتم به اصطلاح خود ایرانی‌هاست چه معمولا در این مملکت فرسخ‌ها باید رفت تا به یک آبادی رسید.

بعد از چهار ساعت راهپیمایی و گذشتن از یک سربالایی طولانی و پایین آمدن از دامنۀ تندی به آبادی شهرستانک رسیدیم و یکی دو هزار متری قصر سلطنتی اقامت اختیار نمودیم.

شاه که زیاد میل به ماندن در اینجا ندارد و می‌خواهد به نقاط شمالی‌تر برود دستور داده است که چادر او را نزدیک آبادی زده‌اند. هنوز نرسیده چادر قرمز او و چادرهای سفید اندرون را در همان نقطه برپا دیدیم.

هنوز در هیچ‌جا به برداشت محصول شروع نکرده‌اند و مردم که انتظار آمدن ما را به قاعدۀ معمول در اواخر تابستان داشتند و می‌توانستند در این فاصله محصولاتی را که به بار آمده باشد درو کنند از این رسیدن نابه‌هنگام ما در تعجب افتادند به همین علت به عجله به درو پرداختند ولی تا این کار به انجام برسد قسمتی از محصول آن بیچاره‌ها زیر دست و پا رفت.

زن‌ها با چوب و چماق تا حدی که بتوانند فراشان و دواب دولتی را از دور مزارع خود می‌رانند و عینا مثل کسانی که جن دیده باشند فریاد می‌کشند، این عمل تا موقعی مفید بود که چهارپایان و قاطرهای بارخانه نرسیده بودند، همین که این ستوران رسیدند دیگر به هیچ‌وجه جلوگیری از آنها میسر نشد و آنچه از مزارع درو نکرده مانده بود نابود گردید.