برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۰۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۰۴
سه سال در دربار ایران
 

مانده و عده‌ای از آنها تلف شده‌اند و از قاطرها نیز دسته‌ای مجروح شده و برای برگرداندن باروبنه به شهرستانک باید دوبار آنها را برد و آورد تصمیم به مراجعت گرفت، واقعا معلوم نیست که اگر به جلوتر رفته بودیم چه بر سر ما می‌آمد؟

این وضع ناگوار بر آن باعث آمد که قاطرها را کم و زیاد و جابه‌جا کنند و در نتیجه از چهارده قاطر که من در اختیار داشتم هفت رأس آن را از من گرفتند، ناچار آنچه را که ضروری‌تر بود بار کردم و با اسب‌های سواری و سلطان علی در ساعت شش صبح به راه افتادم و بقیۀ اثاثه را تحت نظر عزة اللّه مهترم در شهرستانک باقی گذاشتم.

در بین راه باروبنه است که به این طرف و آن طرف ریخته. این جمله یا بار قاطرهایی است که افتاده و زخمی شده‌اند یا بار شترهایی که در بین راه جان سپرده‌اند و نعش آنها در حین عبور دیده می‌شود. من بیست نعش از این حیوانات دیدم و این البته غیر از شترانی است که به ته دره‌ها غلطیده و دیدن جسد آنها ممکن نیست.

راه در برگشتن بدتر از مواقع رفتن شده است به همین جهت احتمال خطر برگشتن کمتر از رفتن نیست. اگر حوادث منحصر به همان تلف شدن حیوانات بود باز وحشت زیادی نداشت ولی چون در اردوگاه پیش سه نفر از تب موذی مرده‌اند اضطراب همگی را فرا گرفته.

همین که به بالای اولین بلندی راه رسیدیم دیدیم که مه اگر چه به کلی رفع نشده و آسمان هنوز ابر است ولی از ما دور می‌شود. در این افق گرفته اشیا به رنگ تیرۀ تندی می‌نمایند مخصوصا سبزی درختان و رنگ بنفش تخته‌سنگ‌های لوح که از زمین سر بیرون آورده‌اند نظر را به وضعی خاص جلب می‌کنند. جنگل‌های بی‌پایان و کوه‌های جسیم که همه از حد تناسب عادی بیرونند به این قسمت جلال و حشمت بدیعی بخشیده و دره‌ها به عمقی است که از دیدن آنها انسان دچار دوار می‌گردد و سیلاب‌هایی که چشم نمی‌تواند آنها را ببیند از مرتفعات با غرش مهیبی به درون دره‌ها فرومی‌آیند ولی همین که پنجاه متر پایین‌تر بروید و کوه را دور بزنید دیگر هیچ صدایی به گوش شما نمی‌رسد و آن سیلاب‌ها را به صورت آب زیبایی مشاهده می‌کنید که با کمال آرامی در بستری از سنگ گچ که از کثرت استعمال مثل مرمر صاف شده جریان دارند. چند قدم پایین‌تر به صورت آبشارهایی کف‌آلود به اراضی دوردست‌تر می‌ریزند.