برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۲۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل پنجم: امتیاز دخانیات، اغتشاشات و هیجان مردم
۲۲۵
 

با این که ادعا داشت که صاحب نفس و مؤثر در روحیه مردم است بیش از دویست سیصد نفر را نتوانسته بود مسخر خود سازد. خروج او از کلاردشت وقتی صورت گرفت که او را دست بسته به زندان می‌بردند و یقین است که اگر معجزی رخ ندهد دورۀ پیغمبری او در همین زندان به سر خواهد رسید و شاید عمر او نیز در همین جا به نهایت بیاید.

سید را به حضور شاه بردند و او که لاغر و بلند قامت است سرافکنده پیش شاه آمد و ابدا اثری که حاکی از پیغمبری و نزول وحی به او باشد در قیافه‌اش دیده نمی‌شد.

جواب‌هایی که می‌داد در ابتدا مختصر بود و آنها را با لحنی گرفته ادا می‌کرد ولی اندکی بعد که ترسش ریخت لحن خود را عوض نمود و به دفاع از خود پرداخت و بیچاره در صدد نجات جان خود برآمد اما بدبختانه بیاناتی که در این باب می‌کرد چندان مردانه نبود به این معنی که همۀ تفصیرات را به گردن پیروان خود می‌انداخت و خود را بی‌گناه جلوه می‌داد.

ساعد الدوله در نتیجۀ این خدمت رتبۀ امیر تومانی یافت و به امر شاه بنا شد پولی میان فقرای شهر توزیع کنند اما این مسئله فقط امر بود و با این که تمام روز را یک عده زن در میدان توپخانه به انتظار رسیدن این مائده سلطانی ایستادند به کسی چیزی عاید نشد.

۳ دسامبر=غرۀ جمادی‌الاولی

شاه یا برای این که ترک عادت نکند یا به قصد انصراف خیال از جانب امر دخانیات عازم دوشان‌تپه شد اما چه فایده که به قول شاعر: «نگرانی به ترک اسب او نشسته و با او چهار نعل می‌تاخت» .

معمول این بود که هر وقت شاه از پایتخت خارج می‌شد صدر اعظم نیز ملتزم رکاب بود اما این بار برخلاف عادت صدر اعظم در طهران ماند و شاه تنها به دوشان‌تپه آمد.

فتوایی از عتبات رسیده و به مردم امر شده است که برای برچیدن بساط کمپانی از استعمال دخانیات خودداری کنند. این فتوی با انضباط تمام رعایت شده، تمام توتون‌فروشان دکان‌های خود را بسته و تمام غلیون‌ها را برچیده‌اند و احدی نه در شهر نه در میان نوکران شاه ته در اندرون او لب به استعمال دخانیات نمی‌زند.