برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۲۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل پنجم: امتیاز دخانیات، اغتشاشات و هیجان مردم
۲۳۳
 

را به عمارت شاه برسانند چه این کار از راه دیگر به علت جلوگیری قراولان ممکن نمی‌شد.

در این موقع فرماندۀ این نظامیان یعنی معین نظام از ترس این‌که مبادا شورشیان به اندرون نایب السلطنه که سخت مورد تهدید بود راه یابند صلاح را در این دید که در مقابل مردم از خود جنبشی نشان دهد به همین جهت بعد از اتمام حجت به ایشان و در جواب ناسزا شنیدن و سنگ‌خوردن به قراولان امر به شلیک داد. عده‌ای از مردم کشته شدند از آن جمله سیدی که جماعت را تحریک می‌کرد به خاک افتاد، مردم با این که باز مقاومت می‌کردند چون بار دیگر بر ایشان شلیک شد در حدود ساعت سه و نیم بعد از ظهر گریختند و جمعیت پراکنده شد.

در این هنگامه شاه بعد از صرف نهار به باغ گلستان آمده و بعد از لحظه‌ای صحبت با امین السلطان با پیشخدمتان مخصوص از راه نارنجستان به اطاق برلیان که نزدیک‌ترین اطاق‌ها به در اندرون است رفته بود. امین السلطان وقتی که از شاه جدا شد به حال تفکر بود، با چند تن از نزدیکان به طاقنمایی که مقابل گلستان است رفت و کنار دیوار پشت به آبدارخانه نشست. اما من چون بیرون نمی‌توانستم بروم و جای دیگر هم نداشتم به انتظار حوادث تنها به قدم زدن در باغ مشغول شدم.

تا موقعی که مردم در دور ارگ فریاد می‌کشیدند اتفاق خاصی نیفتاد ولی همین که به عمارت نایب السلطنه رسیدند و خواستند در اندرون او را بشکنند و از آنجا به اندرون سلطنتی راه یابند و صدای شکستن شیشه‌ها برخاست شش هفت نفر از پیشخدمتان را به ریاست میرزا محمد خان پدر ملیجک دیدم که غرقه در اسلحه به حفظ اطاق الماس می‌روند.

اسلحۀ ایشان اسلحۀ شکاری است، تفنگی بر دوش دارند و قطارهایی از فشنگ بر کمر. البته نیت این جماعت ممدوح است ولی اگر موقع مناسب و دل و دماغی باقی بود انسان از دیدن آنها از خنده می‌میرد. معلوم نبود که اگر شورشیان به عمارت حمله می‌کردند از این شش هفت نفر چه کاری ساخته می‌شد! هنوز دست به تفنگ نبرده کثرت جمعیت یا آنها را زیر دست و پا می‌برد یا این‌که مجبور به فرار می‌شدند.

از جانب صدر اعظم هیچ‌گونه صدایی شنیده نمی‌شد، او و نزدیکانش از جای خود