انسانی در میان گودالی که به عقیده ایشان حوضی بوده ولی آجرهای دور آن معلوم نبود برخورده بودند. شاید این گودال محصور که پر از استخوان بوده یکی از همان گورستانهای خشتی باشد که یونانیها بعد از جنگها مردههای خود را در آنها دفن میکردند. میرزا فروغی از آنجا یک جمجمه بالنسبه تمام با چند پیکان مفرغی و مسی همراه آورده بود.
این جمجمه به کلۀ یک نفر عرب بیش از هر جنس دیگر شبیه است به همین جهت شاید حق با اعتمادالسلطنه باشد که این گورستان را متعلق به زمانی میداند که اعراب ایرانیان را به زور سلاح به دین اسلام آورده و بعد از حرکت از عربستان در همین نواحی با ایرانیان چند جنگ کردهاند.
اما پیکانهای فلزی که طول آنها از ۵ تا ۷ سانتیمتر است نوکهای تیزی دارند شبیه به سر نیزه که طول زمان آنها را کند کرده و یکی از آنها این اختصاص را دارد که نوک آن را به ضرب چکش کج نمودهاند و آثار ضرب چکش بر آن نمودار است.
در قبرستانهای قدیمی از این قبیل اسلحههای کج شده زیاد دیده میشود و ظاهرا این کار را برای آن میکردهاند که بعد از مرگ کسی سلاح او را دیگری به کار نبرد.
ظلالسلطان که به اینجا وارد شده بود چهار اسب اصیل و مقداری فرش و پارچههای سنگین قیمت و بعضی نفایس دیگر تقدیم پیشگاه پدر خود کرد با چند کیسه اشرفی. گویا ظل السلطان با تقدیم این هدایا میخواست اسباب ترضیه خاطر ملوکانه را فراهم کند تا دیگر پاپی دارایی مشیر الملک نشود.
حکیمالممالک که اگر روزگاری چیزی از مال دنیا به چنگ او بیفتد از راهی غیر از راههای معمول به ظل السلطان است فقط یک تخته قالی سلطانآبادی به شاه پیشکش کرد ولی همین یک تخته قالی به آن اندازه وسعت داشت که آن را باریک شتر کردند و از جهت بافت نیز خالی از اهمیت نبود زیرا که نقش آن از سادگی صنعت قالی در زمانی که آن را بافته بودند حکایت میکرد.
۱ ژوئن = ۵ ذیالقعده
بعد از طی چهار فرسخ راه از محلات به آبادی اره رسیدیم. در بین راه طرف دست