برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۶۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل ششم: مسافرت به فراهان، وبای عام
۲۶۵
 

همین که تب روبه تخفیف گذاشت روز بعد عازم آستانه شد تا مزار امامزاده سهل علی را که فرزند علی ابن ابی طالب است از زوجه‌ای دیگر غیر از حضرت فاطمه مادر اما حسن و امام حسین زیارت کند.

از قصبۀ بزرگی که ساکنین آن از ارامنه‌اند و کشیشان ایشان علم به جلو به استقبال آمدند گذشتیم.

زنان این قصبه کلاه استوانه‌ای بلندی بر سر دارند که دور آن را پارچه‌ای سرخ پیچیده‌اند و با لچکی سفید گل‌دار که دور دهان بسته‌اند صورت رنگ پریدۀ خود را پنهان کرده‌اند. هیچ‌کس این زنان عیسوی را به اختیار این حجاب مجبور نمی‌کند فقط خود ایشان خواسته‌اند که این رسم اسلامی را رعایت کرده باشد.

بعد از یک ساعت راه رفتن با کالسکه به آستانه پایتخت قدیم امرای کرج رسیدیم. امامزاده سهل علی هیچ چیز قابل ملاحظه‌ای ندارد، بنای آن حتی گنبد آن هم از آجر پخته است و اگر هم زینتی داشته امروز از آن چیزی باقی نیست، چند قبر چنان‌که معمول است در دورادور آن وجود دارد و در داخل آن چند قالی کهنه افتاده.

زراعت انگور در این آبادی رواج کلی دارد اما مردم به بافت قالی که عایداتی بهتر و مطمئن‌تر دارد بیشتر اقبال دارند. از این قالی‌ها چند قطعه پیشکش شاه شد و اعلیحضرت هم از راه لطف یکی از آنها را به انتخاب خودم به من واگذاشتند.

بنابر افسانه‌های محلی در اطراف آستانه غارهایی است مملو از طلا، همه با ایمانی از این مطلب صحبت می‌کنند و شاه مثل این که امر مسلم باشد بیش از همه در این باب حرارت به خرج می‌دهد.

عده‌ای هم اسم کسانی را می‌بردند که از این طلاها بهره‌ای برداشته و از ایران مهاجرت کرده‌اند. من پیش خودم می‌گفتم که شاید شاه به آستانه برای تجسس همین گنجینه‌ها آمده و زیارت بهانه‌ای بیش نبوده است. گفتگو در باب این گنجینه‌ها نقل همۀ مجالس شده بود حتی زنان اندرون هم برای استفاده از منابع این نقطه که باید آن را «کالیفرنیای ایران» نامید صابون به دل خود مالیده بودند اما چون چیزی به دست نیامد و همه دست خالی به هکئین برگشتیم حالت نومیدی طمع‌کارانی که شب و روز به این خیال کیسه‌ها می‌دوختند خالی از تماشا نبود.