برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۶۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۶۶
سه سال در دربار ایران
 

۱۷ ژوئن = ۲۱ ذی‌القعده

امروز از راهی بد بعد از عبور از یک آبادی و گذشتن از درۀ تنگی به آبادی گل زرد رسیدیم.

۱۸ ژوئن = ۲۲ ذی‌القعده

از اینجا تا خمارخان راه بسیار دیدنی است اما برای عبور کالسکه سخت است چنان که کالسکه‌های ما با این که همه محکمند خواه‌ناخواه در مقابل عوارض راه دچار تکان‌های سخت می‌شدند، عاقل کسانی بودند که از سواری کالسکه صرف‌نظر کرده و این راه را با اسب طی می‌نمودند.

آیا بهتر این نیست که انسان با کلاه مخصوصی بر روی اسب تحمل اشعۀ آفتاب را کند تا آن‌که در کالسکه‌ای باشد که دائما دستخوش تکان است و در آخر هر مزرعه‌ای بیم سرنگون شدن آن می‌رود؟

بعد از آن‌که از زلیان که در بالای کوه مشرف به فضایی مزروع است گذشتیم به نقاطی رسیدیم که پشت سرهم آبادی بود و هر قدر بیشتر می‌رفتیم عدۀ آبادی‌ها و مزارع خرم زیبا زیادتر می‌شد. این آبادی‌ها را غالبا در کنار نهرهایی که این زمان آب آنها خشکیده و ما بیشتر از کنارۀ آنها می‌گذریم ساخته‌اند.

درۀ اینجا تنگ و پرپیچ‌وخم است و در کوه‌های اطراف آن تا دو فرسخ قطعات مرمر شفاف و در کوهی فراوان دیده می‌شود و خاک از کثرت طلق و خرده ریزه‌های آن می‌درخشید و سنگ لوح هم در دور قطعات مرمر زیاد است.

به تصور من همین ذراتی که در این کوهستان از دور برق می‌زند افسانۀ وجود غارهای پر از طلا را در محل آستانه درست کرده و اگر هم من در این باب تردیدی داشتم رفقای راه شک مرا به یقین مبدل ساختند به این معنی که هنگام توقف مختصری که در راه به عمل آمد جمعی چند مشت از همین خاک‌ها را پیش من آوردند و به اصرار از من می‌پرسیدند که آیا این خاک‌ها متضمن طلا نیست و بعد از آن‌که من حقیقت مطلب را به ایشان فهماندم گفتار مرا باور کردند و بیچاره‌ها نمی‌دانستند که هر چه بدرخشد طلا نیست.