برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۶۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۷۰
سه سال در دربار ایران
 

آن می‌گذشتیم هرجا را که زمین مساعد بوده به خوبی زراعت کرده‌اند اما چون جمعیت در این نواحی کم است اراضی وسیعی لم یزرع مانده. بعد از آن که مدت دو ساعت با اسب سربالایی رفتیم و به بالای دشتی که کمی پستی و بلندی داشت رسیدیم سرزمین مرتفع مسطحی پیش آمد که شکل مستدیر داشت و چند آبادی در اطراف آن بود. کوه‌های اطراف که خاکستری رنگند در میان افق نیلگون به شکل خط افقی کشیده شده‌اند و تقریبا بریدگی مهمی ندارند، از پای دامنه یعنی آبادی و جایی که اردوی ما را آنجا زده‌اند تا بالای قلل پربرف تپه‌هایی کوچک دیده می‌شود که پشت سر هم قرار گرفته‌اند و از قسمت‌های بالای کوه‌ها آب خنکی جاری است.

در دورۀ اقامت در ونایی به ما خوش گذشت زیرا که هم هوا در روز قابل تحمل و در شب خنک است و هم آب فراوان و گواراست اما به علت نزدیکی به لرستان زحماتی نیز برای ما فراهم شد به این معنی که دزدی در اردو مکرر اتفاق افتاد حتی چادر شاه را هم دزد زد. به همین نظر امر شد که عابرین و گداها را از دور اردو برانند و شب سربازان قراول بدهند.

در یکی از این گردش‌های شبانه سواران علاء الدوله یکی از نوکران ساری اصلان را که چادردار شاه است دستگیر کردند و این پیش‌آمد باعث بروز نزاع سختی بین ساری اصلان و علاء الدوله شد و ساری اصلان با خشم تمام شخص گرفتار را از زندان بیرون آورد. شاه از این حرکت ساری اصلان در خشم رفت و او را از شغل خود معزول نمود و منصب چادرداری را به شجاع‌السلطنه فرمانده فوج پیاده‌ای که ملتزم اردو بودند واگذاشت.

شاید حرارت این روزهای اخیر کله‌ها را به جوش آورده باشد زیرا که تنها ساری اصلان نبود که از حال طبیعی خارج شد بلکه چند تن از کلفتان اندرون هم به شور و غوغا برخاسته و از جا دررفته بودند. رفتار بیرحمانۀ خواجه‌سراها هم در این کار بی‌دخالت نبود. به حکم شاه یکی از آن کلفتان را که بیشتر از همه شور و شر کرده بود به طهران برگرداندند.

روز هفتم ذی الحجه را هم در ونایی ماندیم و اعلیحضرت دویست سیصد پیاده و هفتصد هشتصد سوارۀ بختیاری و لر را در جلگه سان دید.