میرسد.
عملجات حفاری بنا به دستوری که به ایشان داده شده بود انتظار ما را داشتند تا محتویات تابوت را تحت مطالعه بیاوریم اما معلوم شد که در حفاری اول هر چه در این تابوت بوده است بردهاند و امیدی به این که به کشف چیز مهمی برسیم باقی نبود.
این بیانصافها که در پی یافتن گنجی به چنین حفاری اقدام کرده بودند حتی به استخوانهای مردم نیز احترام نگذاشته و آنها را نیز پراکنده نموده بودند.
به ما گفتند که در حفاری اول مقداری اسلحۀ بیمصرف در اینجا به دست آمد که چون به هیچ کار نمیخورد آنها را دور ریختند. معلوم است که برای این مردم هیچ فلزی به جز طلا قدر و قیمت ندارد. با تمام این احوال ما باز تفحص خود را دنبال کردیم.
بعد از آن که در تابوت را راست داشتیم به شکلی که داخل آن دیده شود دیدیم که در آن جز مقداری خاک که چند قطعه استخوان از آن بیرون آمده چیزی دیگر نیست، این خاک را که در ته تابوت قرار دارد بلا شبهه سیل در ظرف هفت هشت سالی که در آن را باز گذاشتهاند آورده است و بعد از تبخیر آب در ته تابوت به جا مانده. من بعد از احتیاطات لازمه استخوانها را از آنجا بیرون کشیدم و خاک آن را مشتمشت به حال غبار در آوردم تا اگر چیزی در آن هست ندیده نگذرد. با وجود کمال دقت چیزی که از این کاوش به دست من افتاد عبارت بود از یک قطعه استخوان ران چپ کامل ولی درشت، یک قطعه استخوان پیشانی با یک قسمت از استخوان قفا، قسمتی از قلم پا با ده انگشت متلاشی و چند پاره استخوان دراز که تعیین اصل آنها ممکن نشد.
با اینکه بسیار جستم نه در محل قبر نه در اراضی اطراف آن هیچ چیز از نوع اسلحۀ تمام یا شکسته یا سکه یا چیز دیگری از این قبیل به دستم نیفتاد.
با وجود تفصیلاتی که در باب میزان اعتماد به افراد لر شنیده بودم واقعا تصور نمیکردم که لری که اسب خود را در حین کاوش به او سپرده بودم بعد از برگشتن من آبخوری اسب مرا دزدیده باشد. به هیچ نوع نشد که او را مقر بیاورند و آبخوری را که غیر از او کسی دیگر نمیتوانست دزدیده باشد از او پس بگیرند.
دزد را پای پیاده چهار پنج کیلومتر تا اردو آوردیم ولی چیزی از او به دست نیامد هر چه او را به حبس تهدید کردیم نتیجه نداد. عاقبت به صدای بلند گفتیم بروند و پلیس را