برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۷۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۷۸
سه سال در دربار ایران
 

بی‌اختیار انسان را به یاد کلوچه‌های ولایت «ساووآ» می‌اندازد.

یکی از تپه‌های نزدیک قبر حبقوق را که بزرگ‌تر از تپۀ نهاوند است به امر شاه شکافتند ولی چیزی از آن به دست نیامد و از حفره‌ای که تا مرکز آن باز کردند جز مشتی خاک چیزی دیگر بیرون نیاوردند و کمترین اثری از قبر در آن دیده نشد ولی شکل منظم آن می‌فهماند که این تپه طبیعی نیست بلکه ساخت دست انسان است.

امروز که ۲۶ ژوئیه از سال ۱۸۹۲ است مصادف است با اول محرم از سال ۱۳۱۰ هجری. مشکل می‌نمود که شاه در این فصل به انتظار رسیدن این روز در این اردوگاه دلکش بماند ولی از قراری که می‌گویند در این توقف تعمد داشته و همه از این بابت از او سپاسگزارند. ایرانی‌ها به عادت معهود تا ده روز در ماتمند و مندرس‌ترین لباس‌های سیاه خود را پوشیده‌اند زیرا که بعد از ختم ایام عزاداری باید آنها را به فقرا ببخشید.

۲۸ ژوئیه = ۳ محرم ۱۳۱۰

بعد از گذشتن از یکی از دامنه‌های مرتفع الوند یعنی دو ساعت سربالایی و یک ساعت سرپایینی به جلگۀ مازندران ملایر وارد شدیم و از این به بعد راه ما متوجه طهران است.

به هر طرف که نگاه می‌کنیم سنگ‌های مرمر سفید و زرد و سرخ دیده می‌شود، به طور کلی سنگ این نواحی از همین نوع است چنان‌که بالاروهای دروازۀ قشلاق هم که قبل از رسیدن به جلگه از آن گذشتیم چند قطعه مرمر بود.

قشلاق آبادی پستی است که در میان این جلگه مسکن زمستانی ایلاتی محسوب می‌شود که تابستان‌ها گله‌های خود را به کوهستان‌ها در پی علف می‌برند و تا موقع رسیدن سرما در آن نواحی می‌مانند.

چون درهای منازل این آبادی از زمین بالاتر و همۀ آنها هم از مرمر سفید است در نظر اول انسان خیال می‌کند که به قبرستانی رسیده است نه به قریه‌ای، به خصوص که روی قبرهای اینجا نیز یا یک تخته سنگ مرمر گذاشته یا چند قطعه از آن را روی هم چیده‌اند.

جلگه‌ای که به آن قدم گذاشته‌ایم هیچ شباهت به جلگه‌های آباد خرم سابق که از آنها گذشتیم ندارد بلکه بار دیگر به سنگستان و بوته‌های تیغ و اشترخار رسیده‌ایم.