برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۸۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۸۶
سه سال در دربار ایران
 

۴ اوت = ۲۱ محرم

با وجود اخباری که به ما می‌رسد و می‌رساند که وبا حتی به شمیران و ییلاقات مجاور طهران نیز سرایت کرده باز ما به پایتخت نزدیکتر می‌شدیم و اردوی خود را به قاسم‌آباد که در دو فرسخی طهران است منتقل ساختیم.

مثل این است که ما به شتاب به استقبال ناخوشی می‌رویم چه در این چند روز اخیر بی‌آن که توقفی کنیم یا استراحتی ببینیم پی‌درپی به جلو می‌دویم. همه به عجز آمده‌اند و در تعجبند که چگونه نوکرها با این حال از عهدۀ خدمت برمی‌آیند و فرار نمی‌کنند.

واقعا معجزه است که تاکنون ناخوشی در میان ما راه نیافته زیرا که سوار است که لا ینقطع از طهران می‌رسد و بدتر از آن فوج گدایان که از تمام آبادی‌ها به طرف ما متوجه شده‌اند دورادور ما را گرفته‌اند و هیچ‌گونه مراقبتی هم در کار نیست.

هر قدر نصیحت داده شده است مفید نیفتاده و به عللی که بر من مجهول است و شاید از عقل سلیم هم گرو ببرند دستور رسیده است که باید پیش رفت و فردا در سلطنت‌آباد بود. کسانی که به دیدن ما آمده بودند می‌گفتند که وبا هر روز قریب صد نفر تلفات دارد، پریروز هم مادر ظل السلطان و مادر امیر خان سردار حکمران بروجرد از وبا مرده‌اند شاه با این که از این اخبار دچار حزن و اندوه شده بود باز از تصمیم خود برنمی‌گشت. به علاوه دیگر برای دور شدن از طهران وقتی باقی نبود. اگر در همان موقع که خبر بروز وبا در طهران رسیده شاه به دامنه‌های الوند که چندان از آنها دور نشده بود برمی‌گشت و تابستان را در آنجا می‌گذراند کاری عاقلانه کرده بود.

۱۵ اوت = ۲۲ محرم

بعد از آن‌که خندق طهران را از مغرب به شمال دور زدیم به سلطنت‌آباد فرود آمدیم. عدۀ زیادی از ما به شهر رفتند، ما هم خود را به میان مردمی که از شهر می‌آمدند انداختیم تا با ایشان صحبت کنیم و از وقایع پایتخت اطلاعاتی به دست بیاوریم. بعد از آن‌که یک قافله مرده را دیدیم که از شهر می‌آوردند و به قبرستان می‌بردند از طرف دست چپ راه سلطنت‌آباد را پیش گرفتیم.