میگردد، به همین شکل هم عمل کردیم ولی کاملا موفق نگردیدیم.
قدری عقبتر از اردو در آن طرف رودخانه دستور دادم سه چادر زدند و در نزدیکی آنها دستگاهی شامل دواخانه و چند پرستار ترتیب دادم و یکی از اطبای جوان را که تازه از مدرسه طب طهران بیرون آمده و زیرک و عاشق کار بود یعنی میرزا محمود پسر میرزا کاظم معلم را به سرپرستی آنجا گذاشتم[۱] و چون تمام کارکنان این دستگاه مسلمان بودند خیال میکردم دیگر هیچ کس برای مراجعه به آن دستگاه و قبول معالجات اعضای آن اکراهی نداشته باشد. اما خیال من باطل بود و احدی نخواست که به آنجا مراجعه کند و نمیدانم چه شیطنت و ملعنتی از طرف من در تهیه این دستگاه در خاطر خود راه داده بودند. باز جای شکرش باقی است که مرا متهم نساختند که این کار را از ترس وبا کردهام.
ناچار از این وسیله بسیار خوب که برای جلوگیری از وبا تهیه شده بود صرفنظر کردم و سعیم این شد که اردو را به هر نحو باشد در کمال نظافت نگاه دارم، مواد ضد عفونی به مقدار وافر در همه جا بپاشم و مواظب باشم که لباس کسانی را که به وبا مردهاند بسوزانند و چادرهایی را که در زیر آنها مردهاند بردارند.
انصافا امینالسلطان نهایت جهد را در تسهیل وسایل کار من صرف کرد و اقتدار او در این قضیه کموبیش مؤثر افتاد.
در این ارتفاع ۱۵۰۰ متری یعنی در میان کوههای بلند که اقامتگاه حالیه ماست کمکم سختی سرما محسوس گردید به همین جهت به مراجعت به سلطنتآباد مصمم شدیم و به آنجا برگشتیم. در بین راه برفی ما را گرفت و کوههای پشت سر ما را سفید کرد.
وبا در همه جا در حال برافتادن است ولی در طهران از روز ۲۷ محرم تا غره صفر روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشته و این مقدار تلفات اگر در نظر داشته باشیم که جمعیت طهران در تابستان نصف میشود بسیار زیاد است و این تلفات هم بیشتر به فقرا که وسیله فرار نداشتند و به علت تنگدستی بیشتر در معرض حمله مرض قرار میگرفتند وارد شده.
- ↑ غرض از این شخص آقای دکتر محمود خان محلاتی شیمی است فرزند مرحوم میرزا کاظم شیوای محلاتی معلم شیمی مدرسۀ دار الفنون که مؤلف در ضمن وصف این مدرسه سابقا ذکری به تجلیل از آن مرحوم کرده است. (مترجم)