برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۸۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۹۲
سه سال در دربار ایران
 

نوکر باوفایم سلطان علی که شب به منزل خود رفته بود صبح دیر رسید و حق هم داشت زیرا که بعد از پنج ماه که در رختخوابی نخوابیده بود جای گرم و نرمی پیدا کرده و خواب او را گرفته بود به همین علت وقتی که به شاه‌آباد رسیدیم بعد از ظهر و آفتاب بیش از طول راه ما را خسته کرده بود.

در اینجا برای صرف نهار و اندکی استراحت دو ساعت ماندیم بعد به راه افتادیم. باد شدیدی که از جانب شمال غربی می‌وزید و با خود خاک و غبار می‌آورد ما را کور کرد. بعد از گذشتن از آبادی تماشایی کرج که قسمتی از آن در دامنه‌های البرز قرار دارد درست غروب آفتاب به پل کرج رسیدیم.

مغرب چندان طولی نکشید و شب به زودی فرا رسید، باد ایستاد و موقعی که می‌خواستیم از پل که چندان صحیح و سالم نیست و در بعضی قسمت‌ها تیرهایی بر روی آب‌روها برای عبور انداخته‌اند بگذریم ماه به داد ما رسید زیرا که اگر پای اسبی در میان این تیرهای لرزان‌گیر می‌کرد به آن حبوان و راکب او چندان خوش نمی‌گذشت.

قهوه‌چیان که در دو طرف جاده دکان دارند مشغول جمع کردن هندوانه‌ها و خربزه‌های خود هستند و برای بستن دکان‌های خود منتظرند که دو سه چهارپاداری که به قلیون کشیدن مشغولند کار خود را تمام کنند.

استران و شتران این مکاری‌ها که هیکل سیاه آنها از دور نمودار است در میان دشت بی‌آب و علف این طرف و آن طرف پی گیاه ضعیفی می‌گردند در صورتی که هر چه در این بیابان‌ها بود آفتاب تابستان سوزانده و باران‌های اواخر پاییز هم هنوز نتوانسته است که سبزه نوی به جای آنها برویاند.

از خیلی دور صدای زنگوله این حیوانات بیچاره که برای رفع گرسنگی ملتفت خستگی راه نمی‌شوند و از راحت می‌گذرند و راه می‌روند به گوش ما می‌رسید. در حدود ساعت هفت به حصارک رسیدیم موقعی که ماه در حال غروب بود.

{{۲۵ اکتبر = ۵ ربیع‌الثانی}}

همیشه اشکال کار در این قبیل مسافرت‌ها کنده شدن از جاست، هر قدر اسباب سفر را خوب تهیه ببینید باز در موقع عزیمت غیر مترقبه‌هایی برای شما پیش می‌آید