در ارتفاع هزار متری قلعهای است دارای برجهایی دندانهدار و باشکوه ولی باید گفت که این شکوه به نسبت کمی اهمیت قلعه زیادتر از حد لزوم است.
این قلعه که برای حفاظت این معبر ساخته شده و وجود آن در میان سکوت افق پایدار است در نزدیکی قصر ملکه تامارا قرار دارد. خرابههای این قصر امروز بر روی یکی از قلل کوه پیداست و عامه میگویند که ملکه تامارا عشاق خود را از بالای همین بلندی به رودخانه ترک فرو میافکند.
بعد از طی سربالایی مهمی به قریهٔ قزبک رسیدیم. قزبک در درهٔ عریضتری بنا شده لیکن باز در اینجا هم عمق دره زیاد است و قلهٔ مخروطی شکل قزبک که کلاه زیبایی از برف بر سر دارد بر آن مشرف است.
نیم ساعت بعد از ظهر بود و در تالاری که به خصوصه برای پذیرایی ما تزیین شده بود بساط نهار را چیده بودند. چون غذا صرف شد موقعی که انتظار بستن اسبها را به کالسکهها داشتیم اهالی قطعاتی از در کوهی را که در غارهای اطراف زیاد پیدا میشود برای تقدیم به ما آوردند. ساعت دو کالسکهها به راه افتاد.
از قزبک که گذشتیم درهٔ رودخانه هر چه پیشتر میرفتیم بازتر میشد و سکنهٔ اطراف که از نژاد است[۱] هستند در اطراف دیده میشدند. اگر چه مناظر سر راه به زیبایی مناظر سابق نیست لیکن زندهتر به نظر میرسند.
کمکم عدهٔ آبادیها زیادتر میشود، همهٔ این آبادیها برج بلندی دارند مربع شکل که به منزلهٔ حصار و باروی آنهاست، خانهها به رنگ خاکستری مایل به سیاهی است و پشت بامها گلی است و از دور به شکل بناهایی نیمه تمام یا مخروب جلوه میکنند. مزارع که در آنجا به درو مشغولند نمایش لکههای زردی را در میان سبزهزارهای دامنهها دارند به همین وضع از یک دره به درهٔ دیگر میرسیدیم. این درهها هیچیک به دیگری شباهت ندارد بعضی تنگ و بدون سکنه است و بعضی دیگر عریض و مسکون. راه همچنان در امتداد رودخانهٔ ترک پیش میرفت و در یک موقع رودخانه را دیدیم که از میان انبوهی از برف مثل این که از زیر پلی بیرون بیاید خارج میشود.
ارتفاعی که حالیه بر فراز آن هستیم ۱۸۰۰ متر است، نهرهای متعدد با آبی شفاف از
- ↑ Ossetes