دانستم. کاروانسرایی که در جلوی آن قرار گرفته و از آن مرتفعتر است در کثافت اگر چنین چیزی ممکن شود گوی سبقت را از همه میرباید.
پستخانه بین حیاط و باغ واقع شده. همین که از حیاط خارج شدید به چند کلبه دهاتی که طرف دست چپ شماست برمیخورید سپس به فاصلهای کم به لب شاهرود میرسید. از اینجا راه گاهی موازی با جریان رودخانه گاهی در بستر آن است تا آنکه به پلی برسید.
این پل که چهار دهانه بیضوی شکل دارد و به خرپشتهای میماند طوری ساخته شده که ارفع قسمتهای آن به جای آنکه در وسط باشد در یکی از طرفین است به همین جهت بلندترین دهانههای آن در ساحل راست رودخانه قرار دارد.
پس از گذشتن از این پل و یک سلسله درههای کوچک به منجیل رسیدیم که در چهار فرسخی پاچنار و نزدیک مصب قزلاوزن و شاهرود که از الحاق آنها به یکدیگر سفیدرود درست میشود واقع شده.
چاپارخانه در وسط خانههای مردم است و در اطاقهای آن میتوان منزل کرد. تصمیم من این شد که تا فردا در اینجا استراحت کنیم زیرا که نوکرها و حیوانات سخت خسته شده بودند و به این استراحت کمال احتیاج را داشتند.
امروز من با دو جوان یونانی از اهالی استانبول که سابقا در شرکت دخانیات ایران مستخدم بودند و با یک بلژیکی مستخدم کارخانه چراغ گاز طهران همسفر بودم.
این همسفران همان روز که از طهران بیرون آمدم از آنجا خارج شدهاند ولی چون مثل من در راه توقف نکرده بودند در پاچنار به هم رسیدیم.
دیشب به محض اینکه فهمیدم که آذوقه ایشان تمام و غذای آنان منحصر به برنج شده به توسط سلطان علی یک جعبه گوشت کنسرو بر ایشان فرستادم و امروز صبح زود آشنا شدیم.
دو مستخدم دخانیات برای این مانده بودند که تصفیه کار امتیاز به انجام برسد وگرنه رفقای ایشان مدتهاست که از اینجا گذشته و از خود بر روی دیوارها یادگاریهایی گذاشتهاند.
دیوارهای چاپارخانه منجیل برای این کار بسیار مستعد است زیرا که در میان آبادی و