برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۳۵

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل اول: از فرانسه تا ایران به همراهی اعلیحضرت ناصرالدین‌شاه
۳۹
 

منظره‌ای به آن زیبایی نمی‌شد یافت. در ورست دوازدهم جنگل تمام شد و همان‌طور که جاده بالا می‌رفت به منطقه‌ای مستور از مراتع خرم رسیدیم. ایلاتی در اینجا در زیر سیاه‌چادرهایی دودی رنگ ساکن و گوسفندهای دم‌دراز ایشان بدون چوپان در هر طرف به چرا مشغول بودند.

معمولاً در گله‌ها بره‌های سفید را نگاهداری می‌کنند اما در اینجا برعکس بره‌های سفید را می‌کشند و بره‌های سنگین پشم مخصوصاً سیاه را نگاه می‌دارند و پوست آنها را برای درست نمودن کلاه‌های مردانه و پشم آنها را جهت تهیهٔ چادر و پارچه‌های پشمی معمول در این نواحی که به رنگ کردن احتیاجی ندارد به کار می‌برند.

در ۲۰۰۰ متری از گردنه‌ای گذشتیم که هر طرف آن کوه‌هایی بود مستور از چشمه‌هایی باصفا و در میان آنها مزارع دستی از دور لکه‌لکه دیده می‌شد.

پس از طی سراشیب مختصری به‌آبادی سیمنوکا[۱] وارد شدیم و دیدیم که ساکنین مشغول درو کردن محصول‌اند.

چون از این منزل که اسب‌ها را در آنجا عوض کردیم گذشتیم دورنمای دریاچهٔ بزرگ گوگچه نمایان شد. دورادور این دریاچه را کوه‌های مرتفعی گرفته‌اند که سر به فلک می‌کشند. جسته گریخته‌هایی از این کوه‌ها تا ته دره پیش می‌آیند و در آنجا آبادیی است به نام چیپقلی که ما از آنجا به همان سرعت گذشتیم و بلافاصله به کنار دریاچه رسیدیم. آب این دریاچه نیلگون زیبا که می‌گفتند ماهی‌های قزل‌آلای بسیار دارد دارای امواج لطیفی است که با غرش آرامی به سواحل دریاچه می‌خورند و محو می‌شوند.

جزیره و کلیسای سوانگا[۲] که از کالسکه‌های ما به خوبی دیده می‌شد دیر مادونا[۳] را که در نزدیکی پراستو[۴] در دهانه‌های خلیج کاتارو[۵] (ساحل آدریاتیک) دیده بودم به یاد می‌آورد.

تا آبادی یلی‌نوکا[۶] یعنی در طی ۱۶ ورست راه از طرف چپ گاهی نزدیک‌تر گاهی دورتر از کنار دریاچه می‌گذرد ولی همین که به طرف دیگر این آبادی رسیدیم دریاچه از نظر محو می‌گردد.


  1. Simenovka
  2. Sevanga
  3. Madona
  4. Perasto
  5. Cattaro
  6. Yelinovka