برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۳۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴۰
سه سال در دربار ایران
 

بعد از آن که نزدیک به ظهر به عجله در یلی‌نوکا اسب‌ها را عوض کردیم در عرض یک ساعت به سرعت ۱۸ ورست فاصلۀ بین آبادی‌ها و آکتا[۱] را طی نمودیم و در اینجا ناهار جهت ما مهیا شده بود.

عبور ما از دشتی بود که در آنجا دروگران زیادی به برداشت محصول اشتغال داشتند ولی آبادی‌های مساکن این جماعت که در پشت کوه‌ها واقع بود به هیچ‌وجه دیده نمی‌شد.

در آکتا به ساحل ارس رسیدیم، این قسمت هیچ چیز قابل توجه ندارد. همۀ مردم مشغولند، مردها غلات را مانند یونجه درو می‌کنند و دسته‌دسته می‌بندند و به منازل خود می‌فرستند تا زن‌ها آنها را در آنجا بکوبند.

زنان ایشان را از دور می‌دیدیم که لباس‌های سادۀ کم خرجی در بر داشتند و رنگ قرمز در میان آنها غالب بود. ایشان بر روی تخته چوب‌هایی سورتمه مانند ایستاده بودند و گاوهای ضعیف اندامی آنها را آرام‌آرام می‌چرخاندند و برای جدا کردن دانه‌ها از خوشه این گردش و چرخ باید چندین بار تکرار شود.

کمی پس از گذشتن از آبادی فنتان کوه آرارات از طرف جنوب ظاهر شد که تاج برف دائمی بر سر آن قرار داشت. باید به این قله با عظمت که تنها یادگار طوفان نوح است درود فرستاد. این قله به علت ارتفاع و عظمت از سلسله جبالی که جزء آن محسوب می‌شود به خوبی پیدا و تا آسمان نیلگون سرکشیده است و شکلی مخروطی دارد که در قسمت راست قله قدری ضربت خورده و بر تمام مرتفعات اطراف مشرف است.

در طرف مغرب کوه‌های دنبالۀ آرارات تا چشم کار می‌کند ممتدند ولی در جهت دیگر یعنی به طرف جنوب شرقی بعد از درۀ بالنسبه عریضی قلۀ آرارات صغیر است که بر خلاف آرارات کبیر با شیبی ملایم به جلگه‌ای منتهی می‌گردد و چنین می‌نماید که آن منتهی الیه این سلسله جبال است.

در حالی که ما سفرکنان هر یک با رفقای هم کالسکۀ خود از آرارات و نوح و کشتی او صحبت می‌کنیم از جلوی چشم ما واحات زیبایی می‌گذرد که وجود آنها در میان این سرزمین مرتفع خشک جالب توجه است. خانه‌هایی نیز دیده می‌شود که یک قسمت از


  1. Akta