برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۴۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل دوم: در ایران، آذربایجان، و عراق عجم
۵۳
 

و آب یخ غذا و مشروب ما بود و هر روز همان‌ها را چه ظهر چه شب باید صرف کنیم.

یک نفر اروپایی اگر میوه دوست بدارد در ایران می‌تواند به حد کمال کیف ببرد زیرا که انواع بسیار عالی از آنها در اینجا می‌یابد. کباب‌های اینجا به قدری لذیذ و اعلی است که در صورت اسراف انسان را به تدریج از گوسفند و مرغ زده می‌کند، به برنج نیز تدریجاً عادت پیدا می‌شود لیکن عادت کردن به نان برای اروپایی قدری مشکل است.

اگر اروپایی مانند ما در ایران در آخر تابستان مسافرت کند از نوشیدن آب یخ لذت خواهد برد ولی چیزی که او را به زحمت خواهد انداخت نبودن قاشق و چنگال و سایر لوازم میز است که اگر احتیاطاً آنها را با خود بر نداشته باشد از این حیث به او بد خواهد گذشت به علاوه نشستن بر زمین بر روی پاشنۀ پا دائما به رسم عثمانی‌ها یا بر روی زانو به رسم ایرانیان بسیار پرمشقت است.

من امروز پس از صرف نهار با این که مدت غذا طولی نداشت برای این که از این وضع ناگوار خلاص شوم به عجله از کلبه‌ای که ما را از آفتاب حفظ می‌کرد خارج شدم تا پیش از آن که به کالسکه سوار شوم اندکی قدم بزنم و پاها را از کوفتگی بیرون آورم.

اندکی بعد از گردنۀ تنگی گذشتیم، در اینجا غالباً راه عبور منحصر بود به بستر رودخانۀ خشکی، بعد داخل دشتی شدیم که در اطراف آن چند آبادی دیده می‌شد، مهم‌ترین آنها کلیم‌گویا نام داشت. از صبح که ساحل ارس را ترک گفتیم تا این منزل قریب ۷۰۰ متر زمین زیر پای ما ارتفاع پیدا کرده است.

به محض این که از کار برپاداشتن چادرها خلاص شدیم طوفان شدیدی برخاست و گردباد و ستون‌های گرد و خاک تا داخل چادر نیز نفوذ می‌کرد و شدت باد به سختی باعث زحمت شده بود اما از آنجا که می‌گویند: «بارانی مختصر بادی عظیم را برطرف می‌کند» چند قطره بارانی که ریخت اردوگاه ما را از خطری بزرگ نجات بخشید.

۱۵ سپتامبر=۲۰ محرم

پس از آن که به آبادی کلیم‌گویا نزدیک شدیم دیدیم که قسمت اعظم آن مزروع است، حاصل‌ها از زمین برداشته شده و گله‌های احشام و اغنام در هر طرف به چرا مشغولند اما معلوم نیست که این حیوانات بیچاره در این سرزمینی که آفتاب آن را