برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۵۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶۰
سه سال در دربار ایران
 

از موقعی که به ایران رسیده‌ایم این جماعت را هر روز بر سر سفرهٔ نهار شاه جمع می‌بینیم، بعضی‌ها به کار خدمات محولهٔ به خود مشغولند و بعضی دیگر برای اظهار خدمت و تملق.

از همکار خود آقای فخرالاطبا طبیب مخصوص شاه نیز باید اسم ببرم. این مرد قیافهٔ خاصی داشت که در پاریس تا حدی انگشت‌نما محسوب می‌شد به این معنی که جثه‌اش قوی و قامتش بلند و صورتش سرخ‌فام و چشمانش زیادتر از اندازه گشاده بود. وقتی که با عزیزالسلطان که کوتاه بود و لکه‌های سرخ بر صورت داشت راه می‌رفتند درست نقطهٔ مقابل هم بودند.

فخرالأطبا زیاد پابند به آیات قرآنی و احکام حضرت رسول نیست زیرا که در سر سفره به محض این که چشم امین‌السلطان را دور می‌بیند با چالاکی تمام گیلاس‌های شراب و عرق را پی‌ در پی به گلو فرو می‌ریزد و از نهی شرع باکی ندارد. در اروپا مثل سایر همقطاران خود کلاهی از پوست بر سر داشت و ردنگت و شلوار سیاه می‌پوشید اما از وقتی که به ایران برگشته عمامهٔ سفید بزرگی که قیطانی دور آن دوخته شده بر سر گذاشته و قبای سفید بلندی دربر کرده‌است به شکلی که چهرهٔ گلگون او به خوبی از آن میان نمایان است.

در باب عزیزالسلطان سوگلی شاه حرف‌های بسیار زده‌اند، امری که مسلم است این که او فقط برادرزادهٔ امینه‌اقدس یکی از زنان بسیار محبوب شاه است.

این زن باکفایت که از کلفتی به این مقام بلند رسیده چون فرزند ندارد توانسته‌است با تردستی تمام برادرزادهٔ خود منیجک را که بعدها عزیزالسلطان لقب یافت و پسر میرزا محمدخان از مردمان گمنام بی‌قدر است مقرب شاه کند. این مرد یعنی میرزا محمدخان تمام جهدش این است که از سعادتی که به وضعی غیرمترقب نصیب پسرش شده‌است استفادهٔ کامل کند و نگذارد که از این نعمت بی‌نصیب شود.

امینه‌اقدس به شاه چنین فهمانده‌است که عزیزالسلطان دعای بی‌وقتی شاه است و مصاحبت او اعلیحضرت را از هر خطر و چشم‌زخمی حفظ می‌کند. به همین جهت است که شاه همانطور که از سایهٔ خود جدا نیست از او نیز جدایی نمی‌کند.

چه شاه به این طلسم جاندار معتقد باشد چه نباشد چیزی که در آن شکی نیست این