که اعلیحضرت چنان در برابر این بچهٔ بیریخت تسلیم است که هر چه او بخواهد از او مضایقه ندارد و هر چه او بکند معفو است.
شخص دیگری که در اروپا نظر کنجکاوی عدهای را جلب کرده بود عزیزخان است. عزیزخان شخصی است بالابلند و کشیدهقامت و خوش صورت، با چهرهای سفید مایل به رنگ پریدگی و چون مو بر صورت او نیست با این که قریب به سی سال دارد همه او را به جای دختری جوان میگیرند.
در روسیه مکرر کسانی را دیدم که به همان چشمی که به جنسی لطیف نظر میکنند به او چشم داشتند و عزیزخان از این بابت سخت در زحمت و خجلت میافتاد و این به آن علت بود که عدهای چنین تصور میکردند که عزیزخان زنی است که لباس مرد پوشیده در صورتی که او در حقیقت یکی از خواجهسرایان اندرون است که مالک اولیش امینالسلطان او را به شاه پیشکش کردهاست.
تنها زن واقعی که در جزء ملتزمین بود و او را غالباً با عزیزخان که همقد بودند اشتباه میکردند کنیزکی گرجی است که او را در استامبول خریده و در موقع اقامت شاه در آنجا به او تقدیم کرده بودند. چون بیش از دوازده سال ندارد شاه با او مثل بچهای معامله میکند.
در پاریس وقتی که در تآتر اوپرا نمایشی به افتخار اعلیحضرت دادند این کنیزک هم با لباسی مردانه تحت نظر خواجهسرایش در جای مخصوصی طرف چپ جایگاه اختصاصی شاه جا گرفته بود.
این بود مختصری از احوال جماعت عجیب و غریبی که شاه ایران آنها را در اروپا همراه خود به این طرف آن طرف میکشاند.
بعد از عبور از سرحد چند بار اتفاقاً با ولیعهد مواجه شدم ولی چون زبان فرانسه نمیداند نتوانستم خود را به او معرفی کنم.
این شاهزاده سی و شش ساله است ولی ظاهراً پیرتر مینماید. اگرچه بعضی شباهتها با پدر خود دارد لیکن از جهات دیگر به هیچ وجه با شاه قابل قیاس نیست. قدش کوتاهتر است مخصوصاً به خوشقامتی او نیست زیرا که ناصرالدینشاه راست میایستد، شانههایش راست و گردنش بلند است سر خود را راست نگاه میدارد. در