صورتی که مظفرالدین میرزا دارای گردنی کوتاه است و سر خود را معمولاً به زیر میاندازد و به همین جهت خمیده مینماید.
گذشته از این چشمان بیمار پسر به هیچوجه با نظر تیز و سرکش پدر که غالباً ملاطفتانگیز است هیچگونه شباهتی ندارد.
در صورتی که در باب درجهٔ هوش و استعداد ولیعهد نظرها مختلف است در باب هوش تیز و استعداد فوقالعادهٔ شاه کسی شک و شبهه ندارد.
روز بیستم سپتامبر مطابق ۲۵ محرم وقتی که شاه از خواب برخاست خسته بود. همین که من به حضور رفتم دست خود را پیش آورد، دیدم که نبض او آرام و ضعیف میزند یعنی در هر ثانیهای منتهی شصت و اشتها نیز ندارد.
فخرالاطبا را به بالین شاه خواستند، او با طمانیهٔ مخصوص با قدمهای شمرده سر به پایین به حضور آمد و به زمین زانو زد و با دست چپ آرنج شاه را گرفت و با دست راست به امتحان نبض پرداخت. دو نفر دیگر که من تا این تاریخ آنها را ندیده یا زیاد ملتفت آنها نشده بودم پیش آمدند و همین امتحان را کردند سپس عقب عقب در حالی که دست به سینه و در حال تعظیم بودند بیرون رفتند. به من گفتند این دو نفر اطباء جدیدی هستند که از سرحد تا اینجا ملتزم رکاب شدهاند، آن وقت فهمیدیم که آنها را از همان موقع که میخواستند مرا در ولادیقفقاز از التزام رکاب شاه دور کنند برای خدمت احضار کرده بودند.
از این دو نفر یکی شیخالاطباست که اسمی بامسمی دارد و با این که ریش و موی خود را تازه رنگ بسته لیکن صورت پرچین او از پیریش حکایت میکند و به هیئت کشیشی است، دیگری میرزا زینالعابدین است که به آن پیری نیست و محجوبتر مینماید. هر دو کلاهی بلند و نوک تیز بر سر و قبای سیاه گشاد بلندی دربردارند که تا بند پای ایشان کشیده شده اما بر قبای شیخالاطبا که آستینهای گشادی با نوارهای زردوز دارد مانند صور آسمانی گلهای ستارهمانندی است و عجب این است که این هیئت در نظرها چندان غرابت ندارد.
این سه نفر طبیب جدی مدتی بایکدیگر آهسته صحبت کردند و نتیجهٔ مشاورهٔ خود را بدون این که من بفهمم چه گفتند و چه تصمیمی گرفتند به عرض شاه رساندند و همه