برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۶۱

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل دوم: در ایران، آذربایجان، و عراق عجم
۶۵
 

همکاران من همین که اسم مسهل را شنیدند هشتاد گرم روغن کرچک جهت شاه تجویز کردند! خوشبختانه ما مدت‌هاست که از زمان حاجیبابا دور شده‌ایم. اگر شاه دستور داده بود که امتحاناً به هر یک از وزرای خود همین مقدار روغن کرچک بخورانند از ایشان همان حالت مضحکی سر می‌زد که از گذشتگان ایشان بعد از خوردن حب کلمل سر زده بود. شب وحشت افزایش یافت و اسهال صورت خونی پیدا کرد و تب بالا رفت و نبض به ۹۶ رسید. اطرافیان به وحشت افتادند و اعتمادالسلطنه که جان شاه را در خطر می‌دید داوطلب شد که دستورالعمل‌های مرا به شاه برساند.

من به او گفتم که شاه را وادار کند که شالی از فلانل یا پشم بر کمر ببندند و به جای مشروبات سردی که به او می‌دهند و من از آن اطلاع پیدا کرده بودم مقداری چای گرم مخلوط با کمی عرق یا کنیاک به او بدهند و اگر به دستور من عمل شد فوراً یک گرم سولفات دوکینین نیز به او خواهم داد.

بعد از این صحبت من به چادر امینالسلطان رفتم، تازه آنجا رسیده بودم که سه طبیب همکارم وارد شدند و چون از اعتمادالسلطنه دستورهای مرا شنیده بودند و اسم کمر فلانل و چای مخلوط با عرق و سولفات دوکینین به گوش ایشان خورده بود مثل این که می‌خواهند از وقوع مخاطره‌ای جلوگیری کنند آمده بودند که صدراعظم را به جلوگیری از اجرای آنها وادارند و می‌گفتند خوردن سولفات دوکینین به اصطلاح ایشان آتش معده را بالا می‌برد و بالنتیجه درجهٔ عطش مریض را زیادتر می‌کند. در باب عرق و الکل هم از همین قبیل حرف‌ها زدند چنان‌که فخرالاطبا با اطمینان تمامی می‌گفت که این دو مشروب باعث بروز حصبه می‌شود و قیافهٔ او می‌فهماند که تا چه درجه به این بیان ایمان دارد.

امینالسلطان به توسط مترجم خود میرزانظام این بیانات را به اطلاع من رساند و عقیدهٔ مرا در آن باب پرسید.

گفتم به هیچ‌ وجه چنین نیست و سکوت من در این مورد به علت تحیری است که از این بیانات به من دست داده، اگر آقای فخرالاطبا واقعاً معتقدند که الکل تولید حصبه می‌کند پس چرا بعد از این همه گیلاس‌های کنیاک که من به ایشان خورانده‌ام تا کنون حصبه نگرفته‌اند.