برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۶۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل دوم: در ایران، آذربایجان، و عراق عجم
۶۸
 

وقت از این حقیقت بی‌اطلاع مانده بود و آن را نمی‌دانم به چه علت از او مخفی داشته بودند دچار وحشت عظیمی شد و من خوشم آمد زیرا که این حالت او را در قبول دستورهای من رام‌تر می‌ساخت.

به او گفتم که اگر دو روز قبل سولفات دو کینین را که من تجویز کرده بودم، به او داده بودند هیچ وقت تب دست نمی‌داد. این حرف فوراً اثر کرد و شاه در دم از من سولفات دو کینین خواست. به او فهماندم که امشب با حالت تب شدید خوردن آن صلاح نیست، فردا صبح که از خواب بر می‌خیزد این دوا به او داده خواهد شد و او از من تشکر کرد.

چون دیدم دیگر شاه مطیع است من هم سعی کردم که با نمودن حقایق بیشتر اعتماد او را جلب کنم به همین نظر در حضور او شربتی از بیسموت که مقدار زیادی لودانوم با آن مخلوط کرده بودم تهیه نموده و به او گفتم که این شربت برای قطع اسهال و خواب راحت شب است و هر نیم ساعت به نیم ساعت باید یک قاشق از آن را خورد.

ساعت ده شربت تمام شده و شاه به خواب رفته بود، من عین همان شربت را دوباره درست کردم و سپردم که تا صبح بیشتر از دو یا سه قاشق از آن را به او ندهید آن هم در صورتی که مریض بیدار شود سپس به چادر خود برگشتم.

۲۵ سپتامبر=۲۹ محرم

صبح خیلی زود به چادر شاه رفتم، دیدم از هیچ‌ کس سر و صدایی نیست و همه خوابیده‌اند شاه ساعت هشت بیدار شد و شب را به راحت خوابیده بود فقط دو دفعه بیدار شده بود و به او از آن شربت دوم به همان اندازه که گفته بودم داده بودند.

باید یک گرم سولفات دو کینین به او خوراند اما امین‌السلطان آن را زیاد می‌دانست و عقیده داشت که یا آن را نصف کنم یا در دو سه نوبت به او بدهم ولی من اصرار کردم و به اندازه‌ای که لازم بود سولفات دو کینین به شاه دادم و بیرون آمدیم و شاه تا ساعت یازده خوابید.

موقع ناهار بر حسب معمول رسید، شاه به دستور من دو تخم‌مرغ تازه و قدری جوجه خورد و این غذای سبک را با کمال اشتها تناول نمود و به خوبی هضم کرد.

شاه روز را بدون اسهال و تب گذراند، چهره‌اش به حال عادی برگشت و قوای تحلیل