طرز خرمن باد دادن ایشان بسیار ساده و ابتدایی است به این معنی که گندمی را که به طرز سادهتر از آنچه در آکتای قفقاز دیده بودیم درو کردهاند در سبدهایی میریزند و آن را تا حدی که بتوانند بالا میبرند و آرامآرام به زمین میریزند به شکلی که دانههای سالم چون پرتر و سنگینترند مستقیماً به زمین ریخته میشوند ولی دانههای پوسیده و کاه را باد به نسبت شدت به طرفی میبرد. دیروز چون هوا آرام و بیباد بود گندم خوب و بدکاه همه با هم به زمین میافتاد، زنها غرغر میکردند و باد را به یاری میطلبیدند. امروز باد درخواست ایشان را اجابت کرده لیکن بدبختانه چنان به شدت میوزد که هم ما را به عذاب انداخته و هم شدت آن گندم خوب و بد و کاه همه را میبرد.
کوههای طرف دست راست به تدریج به ما نزدیک میشوند و در قریۀ آوینک که ما در آنجا اردو زدهایم تقریباً به کوههای سمت چپ اتصال پیدا کردهاند.
امیرنظام بابت حقالعلاج امروز شال بسیار اعلایی برای من فرستاده بود با نامۀ ملاطفتآمیزی و از این که به قول خود به صحبت من شفا یافته بود تشکر کرده.
۲ اکتبر=۶ صفر
با این که دیروز از نزدیک شدن کوهها در آوینک حدس میزدیم که کوهستان تمام و جلگه شروع شده است امروز دانستیم که چنین نیست. پس از گذشتن از دو دره و جلگۀ وسیع همواری به میانه رسیدیم که غریبگز آن شهرتی بخصوص دارد. به علت وجود همین حیوان غربا از توقف یا سکونت در این قصبه احتراز دارند، ما هم به همین سبب از آنجا رد شدیم و نیم فرسخ دورتر چادر زدیم.
از قصبۀ میانه که بیرون آمدیم با اسب و کالسکه از رودخانه گذشتیم، در طرف چپ مشغول تهیۀ ساختن پل درازی بودند که البته چندان خوب نمیشد و استحکامی هم پیدا نمیکرد. برای این کار چندین کوره جهت ساختن آجر و آهک زده بودند. به من گفتند که چون میانه از آبادی سابق افتاده و مردم آن فقیر شده و تاب تحمل مخارج این کار را ندارند شاه این مخارج را از کیسۀ خود میپردازد، البته عبور شاه از این نواحی برای مردم متضمن منافعی است.