برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۷۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل دوم: در ایران، آذربایجان، و عراق عجم
۷۸
 

۳ اکتبر=۷ صفر

کوه‌هایی که امروز از دامنه‌های آن بالا می‌رویم حاشیۀ سلسله جبالی است که آذربایجان را از عراق عجم جدا می‌سازد.

بعد از آن که پیچی خوردیم یک عده چادر دیدیم که در محل اردوی شب گذشتۀ ما بر پاست، معلوم شد که آنها تعلق به ولیعهد دارد و چون به آخر حوزۀ حکومتی خود رسیده مصمم است که از آنجا به تبریز بر گردد.

پس از گذشتن از چند سر بالایی تند از روی راهی که در دامنۀ تپه‌های پر از سنگ به زحمت درست کرده بودند در حدود ساعت نه به ارفع قلل قافلانکوه به ارتفاع ۱۴۰۰ متر رسیدیم و در بین راه پنج ارابۀ دیگر دیدیم که تنه‌های چوب گردو بار داشتند و از سرازیری تندی پایین می‌آمدند واقعاً معجز بود که این تنه‌های سنگین بر روی اسب‌ها نمی‌افتادند. لابد سنگینی وزن مانع افتادن آنها بود.

از روی این گردنه افق پشت‌ سر وسعت تمامی دارد، در میان قللی که به نظر می‌رسید قلۀ سولان را که در طرف راست میانه است به من نشان دادند که گویی بر صفحۀ آسمان کبود نقش شده.

در جلوی ما صخره‌های خشک و عریان نمایان است، از این محل سنگ‌های قرمز رنگی برای آسیا می‌کنند، نمونه‌هایی از آنها را که بعضی خوب‌تر و بعضی بدتر تهیه شده بود به ما نشان دادند.

دامنه‌های این طرف قافانلانکو جزء عراق عجم است، در این ناحیه طرف دست چپ خرابه‌ای بود که ظاهراً سابقاً در آنجا قلعه‌ای قرار داشته. وقوع آن بر بالای قله قلعۀ کاتارو[۱] را که از مرتفات کرساتس[۲] دیده می‌شود به خاطر من آورد.

این قلعه جایی ساخته شده بود که بر یک قسمت از درۀ قزل‌اوزون و بر پلی که ما باید هم اکنون از روی آن بگذریم تسلط داشته باشد.

این قلعه را قلعه‌دختر می‌خوانند و در باب آن حکایتی بین مردم متداول است که شاید بعضی راست و بعضی دیگر افسانه باشد مثلاً بعضی می‌گویند که وجه تسمیۀ این


  1. Cattaro از قلاع دالماسی قدیم در کنار دریای آدریاتیک.
  2. Kertsatz