قساوتها به خشم آمده و ایشان را سخت مورد ملامت قرار داده دریافتند که به نتیجهای که میخواستند برسند نرسیده و سنگ روی یخ شدهاند.
قرةالعین نیز در همین ایام به قتل رسید. این زن بسیار زیرک که بر اثر گرویدن به مذهب بابی خیلی زود به مزایایی که جنس لطیف از آنها بهرهمندند پی برده بود با شوری مؤثر در اندرونها و هر کجا که راه داشت آیین جدید را تبلیغ میکرد حتی در مقابل کسانی که او را محاکمه میکردند با فخر مخصوص اقرار به دین خود کرد و با کمال شهامت به پای دار رفت.
کسی که این حکایت را برای من نقل میکرد میگفت که خونی که از این بابیان ریخته شد از تبلیغاتی که ایشان کردند برای پیشرفت مذهب بابی بسی مؤثرتر افتاد. با این که بابیه خود را علناً معرفی نمینمایند باز در تمام ایران عدۀ آنها زیاد است حتی در دربار و در جزء خدمه و خواص شاه نیز از ایشان جماعتی هستند.
۱۹ اکتبر=۱۴ صفر
روز نهم زنجان و خاطران شوم زمان محاصرۀ آن را ترک گفتیم و پس از آن که کمتر از یک فرسخ در امتداد ساحل راست زنجانرود جلو آمدیم برای صرف نهار به ساحل چپ آن رفتیم.
نزدیک ما چندین چشمه بود به عرض دو تا سه متر و به نظر میرسید که آب آنها بیشتر نتیجۀ نشط آبهای اطراف باشد که اثر آن را در چمنهای وسیع دامنۀ کوههای سمت چپ میدیدیم.
هنوز از توقف ما یک ساعت نگذشته بود که به راه افتادیم و سرزمینهای ناهموار را طی کردیم کوهها از یکدیگر دور میشدند و طولی نکشید که به دشت مرتفع وسیعی رسیدیم و از دور در انتهای آن گنبد درخشندۀ سلطانیه را دیدیم.
منظرۀ این خرابۀ عظیم تا مدتی جلوی چشم ما بود. اردوی ما را میان آبادی سلطانیه و قصری غیرمسکون که منظرهای عجیب داشت زده بودند. در همین قصر که از بناهای فتحعلیشاه است این پادشاه در سال ۱۲۲۴ (مطابق ۱۸۱۶ میلادی) شاهزاده منچیکف یعنی پدر همان پیرمردی که او را در مملکت (باد) دیدم پذیرفته بود. منچیکف را نیکلای