برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۸۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۹۰
سه سال در دربار ایران
 

به زندان می‌برند تا با پای مجروح مجبور به راه رفتن نشود و نالۀ او هم از درد چوب خوردن نیست بلکه از این جهت می‌نالد که چرا تاب خوردن پنجاه ضربه را نیاورده تا پس از آن بتواند محصول دزدی خود را به راحت نوش‌ جان کند و به پس دادن آن مجبور نشود.

۱۵ اکتبر=۲۰ صفر

از طهران چندین نفر از بزرگان به استقبال شاه آمده‌اند و از ایشان یکی نایب‍‌السلطانه پسر سوم اعلیحضرت و یکی از زنان حرم یعنی امینه‌اقدس عمۀ عزیزالسلطان است که سابقاً به نام او اشاره‌ای شد. این زن با یک عده کلفت و شش خواجه‌سرا به استقبال آمده.

از خواجه‌سراها سه نمونه را من در باغ حکومتی دیدم دو تن سفید پوست و شکم گنده بودند دیگری سیاه‌ پوست و قد بلند، این سومی چشمانی برجسته داشت و چنان سفیدی آن می‌درخشید که از دور آن را در میان متن سیاه صورت به خوبی می‌شد تشخیص داد.

قزوین شهری است که شمارۀ جمعیت آن از ۲۰۰۰۰ نفر متجاوز نیست ولی از مشاهدۀ محلات خالی و خرابه‌های متعدد آن می‌توان یقین کرد که سابقاً خیلی بیش از این سکنه داشته. این شهر هم به همان سرنوشت شهرهای دیگر قدیمی ایران که وقتی پایتخت بوده‌اند دچار شده به این معنی که تا پادشاه در آنجا مقر داشته آبادی و شکوه آن برجا بوده ولی همین که از این امتیاز افتاده و جای دیگر مقام آن را گرفته رو به تنزل و ویرانی نهاده است.

قزوین در دو موقع پایتخت بوده و در دفعۀ اخیر چند تن از پادشاهان صفوی قبل از شاه‌عباس بزرگ در آنجا مقر داشته‌اند. پس از آن که این پادشاه پایتخت خود را به اصفهان انتقال داد قزوین به سرعت رو به انحطاط رفت.

قزوین در کنار دو شاهراهی قرار دارد که ایران را به اروپا مرتبط می‌سازد یکی راه خشکی یعنی همین راهی که ما طی کردیم دیگر راه دریا که از قزوین به رشت و انزلی می‌رسد.

گذشته از این قزوین از طریق همدان و کرمانشاه و بغداد با ترکیۀ آسیا ارتباط دارد و از