برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۹۲

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۹۶
سه سال در دربار ایران
 

نسبت به اولاد خود مرحمت خاصی کرده و در مکلف ساختن مردم از راه دین به نگاهداری ذریۀ خود پیش‌بینی دقیقی به کار بسته است به همین جهت کمتر سیدی را می‌بینید که بینوا و سر و وضع او نامرتب باشد. بعضی از ایشان که به دنبال شاه می‌آمدند بر اسب عربی زیبایی سوار بودند که زین‌ و برگی پرتجمل داشت.

این طایفه البته با سائلین به کف بسیار فرق دارند و وضع متکبرانۀ ایشان می‌رساند که اگر هم دستی پیش کسی دراز می‌کنند به حاجتخواهی نیست بلکه برای گرفتن حقی است که مردم باید آن را به ایشان بپردازند و قرض آن را به گردن دارند.

غیر از سادات طبقۀ قابل‌اعتناء دیگری در ایران هستند که به آنها درویش می‌گویند و کار ایشان بیشتر این است که پای پیاده از این شهر به آن شهر بروند و زندگانی را به سؤال بگذرانند. تبری بر دوش و کشکولی در دست دارند و غالباً داستان رستم یا شرح حال علی‌بن ابی طالب و امام‌حسن و امام‌حسین یا سرگذشت خود را به طریق نقالی روایت می‌کنند. این دراویش سراسر ایران و هند و عربستان را می‌گردند و به نام کسانی که استطاعت زیارت کعبه یا مشاهد مقدسه را ندارند به آن نقاط می‌روند و خرج سفر خود را از همین مردم به تناسب توانگری ایشان می‌گیرند و از آنجا مهر و تسبیح و تربت که شفای هر دردی به شمار می‌رود یا اشیایی که با خود داشتن آنها موجب خوشبختی محسوب می‌شود همراه می‌آورند و آنها را به طالبان آنها می‌فروشند.

اما باید دانست که درآمد این طایفه هیچ‌وقت به پای عایدات سادات نمی‌رسد و وضع سر و لباس آنها خود شاهد این مدعی است چه اغلب شلواری کوتاه از کرباس سفید در پا و یک قطعه کرباس یا پوست گوسفند بر دوش دارند ولی با وجود این لباس بی‌تناسب با مناعت تمام حرکت می‌کنند و از این زندگانی آزادمنشانۀ خود کاملاً راضی به نظر می‌رسند. در ایرانی گدایی اقسام عدیده دارد و به همان نسبت که عدد گدایان بی‌شمار است طرق گدایی نیز لاتعدو لاتحصی است.

گذشته از سادات و دراویش و بینوایان واقعی که دم دروازه‌ها و در بازارها دیده می‌شوند عده‌ای خوره‌ای در بیرون شهرها هستند که آنها را از آبادی‌ها دور کرده و ایشان را از نزدیکی به مراکز مسکونی ممنوع ساخته‌اند. این بیچاره‌ها هر وقت مسافری را در حین عبور می‌بینند به جلوی او می‌دوند و با یک دست صورت خود را می‌پوشانند و