برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۹۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
فصل دوم: در ایران، آذربایجان، و عراق عجم
۹۷
 

دست دیگر را به تکدی دراز می‌کنند. انصافاً هیچ منظره‌ای از این تنفرانگیزتر و جانسوزتر در دنیا وجود ندارد.

۱۶ اکتبر=۲۱ صفر

قزوین در ۲۴ فرسنگی یعنی ۱۴۰ کیلومتری طهران قرار دارد، این فاصله را با کالسکه می‌توان در چهارده ساعت طی کرد به شرط آن که در پنج منزل اسب‌ها را عوض کنند ولی ما منزل‌به‌منزل سفر می‌کردیم. همین که از دروازۀ کاشی‌کاری شدۀ طهران که در روی آن رستم را در حال بر زمین دیو سفید نقش کرده‌اند خارج شدیم در راه مستقیم خوبی که در میان دشتی غیرمزروع ترتیب داده‌اند افتادیم.

برای آن که کسی ملتفت ساختمان سرسری این راه شود هیچ لازم نیست که مهندس باشد زیرا که یک عدۀ عمله فقط خار و خاشاک زمین را برچیده و در دو طرف آن دو گودال نسبةً عمیق کنده و مقداری خاک و شن در چاله‌ها ریخته و آن را به این ترتیب تسطیح نموده‌اند. عرض این جاده قریب سه برابر از راه‌های ما معروف به راه‌های ملی بیشتر است ولی باید گفت که این اندازۀ عرض چندان لازم هم نبوده.

این راه چون تازه ساخته شده بسیار خوش‌منظره و هموار است و کالسکه‌ها بدون تکان از آن می‌گذرند لیکن شک می‌رود که بتواند حتی با عوارض یک زمستان مقاومت کند و همچنان سالم بماند.

شاه به این راه می‌نازید و می‌گفت که یک ملیون خرج آن شده و نمی‌دانست که اگر بخواهند آن را چنان که باید بسازند صد ملیون هم بیشتر خرج برمی‌دارد.

اردوی ما را در طرف جاده در بیابان نزدیک کمندر زده بودند، من در نزدیک چادر خود قطعاتی از صخره‌های کوه که آب آورده بود و به نظر عجیب می‌رسید دیدم، خوب که دقت کردم در میان آنها سنگ‌هایی سخت به الوان مختلفه دیدم از جمله چند قطعه یشب و دو قطعه عقیق شیرفام که بعضی اشعۀ آبی از آن برمی‌خاست و آن را به چشم گربه شبیه می‌کرد یافتم.

به من گفتند که از این احجار در ایران زیاد به دست می‌آید. آن وقت ملتفت شدم که ما در مملکت فیروزه و در سرزمین عجایبی هستیم که شاید در روی کرۀ زمین بر اثر