از اشعار هانری هاین آلمانی
دریای شمال.
-۱-
دریا را مرواریدهای فراوان و آسمانرا ستارگان بیشمار است، اما قلب مرا جز عشق متاع دیگری نیست.
دریا بیکنار و آسمان لایتناهیست، اما قلب من از آن هر دو بزرگتر و عشق من از مرواریدها و ستارگان آنها تباناک تر است..
ای دخترک جوان این قلب من از آن تست، قلب من و دریا و آسمان یکباره در عشقی پدید آمدهاند.
-۲-
دلم میخواست لب بر این ستارگان زیبائی که در فضای فیروزهگون آسمان میدرخشند گذاشته، بوسهٔ آبداری از آنها بربایم و سیل اشک جاری کنم!
این کواکب تابناک چشمان جانانه من هستند که از طاق لاجوردی آسمان بمن چشمک میزنند و با هزاران ناز و کرشمه مرا سلام عاشقانه میفرستند.
ای چشمان زیبا و ای اشعهٔ مهربان، زودتر مرا بکشید و روح مرا سعادتمند کنید تا بتوانم مالک شما و این سپهر بلند شوم!
-۳-
در خوابگاه محقر کلبهٔ خود افتادهام، امواج دریا و افکار عاشقانهٔ من برایم لایلای میخوانند، از دریچهٔ سقف