این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۲۲
آسمانپیما
بدیدش باید مهر بهار و قهر خزان | نخست روز کدامین نهال داد ثمر؟ | |||||
گسسته دار امید از کسان و عزت و جاه | ز خویش خواه و بمسپار دل بیوک و مگر. | |||||
مگر ز کوشش خود بهرهمند مردم نیست | چنین بفرقان فرمود خالق اکبر | |||||
چو کار توسنی آرد پدید و سخت شود | ز رام ناشدن او مباش خسته جگر | |||||
شکیب دار و بدانش گرای و کوشش کن | که گشت خواهد اگر بود سخت فرمانبر. | |||||
بدان درخت کشن بر نگر که از آغاز | ز جای خویش نجنبد چو برو زد صرصر | |||||
و لیک بار دوم چون بدو بر آید باد | بخاک افکندش بر درانده پهلو و بر | |||||
کرا امید خطر جایگیر گشت بدل | بدان امید سزد گر جهد بکام خطر | |||||
سیر ستوده بیاید که ارجمند شوی | که خوار مایه بود مرد ناستوده سیر | |||||
تراست دیوره آن کزویت فزایش نیست | مشیو بر سخن دیو ناستوده گهر. | |||||
هر آنکه خواهد کش آسمان رهی گردد | گزافه را ندهد عمر خویشتن بهدر. | |||||
هنر پذیرد و بر مردمی گمارد دل | کژی نخواهد و از راستی نتابد سر. |