این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۲۵
مجلهٔ شرق
بطب و صنعت اگر دست بردشان بینی | ز سرت هوش بپرد ز دستبرد بشر. |
***
گمان که داشت که مردم بر آسمان کبود | برفت یارد از این خاک توده اغبر؟ | |||||
که برد ظن که بیک چشم بر زدن مردم | ز سوی غرب فرا خاوران دهند خبر؟ | |||||
چه برشمردم یکسر به نیروی هنر است | که زو بجانوران برتری گرفت بشر! | |||||
ترا که هیچ هنر نیست کم ز جانوری | اگرچه هست زبان مر ترا سخنگستر… | |||||
نخست مطلع خورشید علم خاور بود | ز خاوران بسوی باختر نمود گذر | |||||
بباختر شد و آنجا بماند و دیر بزیست | بخاور آمد لیک از نخست زیباتر. | |||||
چنانکه آب ز دریا رود بشکل بخار | سحاب گردد و باز آیدش بشکل مطر… |