راه آرزو را باز دیده رو بسوی کوچ آوردند و در همان زمان دسته های بس انبوهی از ایشان در این گوشه و آن گوشه ایران جا گرفتند، و آذربایجان را در سایه چمنهای سبز و چراگاههای پهناور و آبهای فراوان بیشتر پسندیدند و در اینجا بیشتر نشیمن گرفتند و رشته کارها تا دویست و سیصد سال در دست ایشان میبود. با اینهمه آذربایجانیان زبان و نژاد خود را از دست ندادند و کم کم تازیان بآنان درآمیخته نابود گردیدند.
جغرافی نویسان عرب که از آذربایجان در آن زمان سخن رانده اند زبان آنجا را جداگانه یاد کرده و آن را «آذری» نامیده اند و ما اینک نگارشهای آنان را در اینجا میآوریم:
۱ـ پسر حوقل که در نیمه یکم سده چهارم کتاب «المسالک و الممالک» را نوشته در سخن راندن از آذربایجان و آران و ارمنستان[۱] چنین میگوید: «زبان مردم آذربایجان و زبان بیشتری از مردم ارمنستان فارسی و عربی است لیکن کمتر کسی بعربی سخن گوید و آنانکه بفارسی سخن گویند بعربی نفهمند تنها بازرگانان و زمینداران (ارباب الضیاع) اند که گفتگو با این زبان نیک توانند. برخی تیره ها نیز در اینجا و آنجا زبانهای دیگری میدارند چنانکه مردم ارمنستان بارمنی و مردم بردعه بآرانی سخن گویند و در آنجا کوه مشهوریست که «قبق»[۲] نامیده شود و زبانهای گوناگون فراوان از آن کافران آن کوه را فرا گرفته است».[۳]
۲ـ مسعودی تاریخ نگار بنام نیمه های سده چهارم هجری در کتاب «التنبیه و الاشراف» چون استانهای ایران را از آذربایگان و ری و تبرستان و خراسان و سیستان و کرمان و فارس و خوزستان و دیگر جاها میشمارد چنین میگوید: «همه این شهرها و استانها یک کشور بود و یک پادشاه داشت، و زبانشان هم یکی بود اگرچه به نیمزبانهای گوناگون ـ از پهلوی و دری و آذری و دیگر مانند اینها ـ بخشیده میشد».[۴]
۳ـ جهانگرد و دانشمند بنام ابو عبداالله بشاری مقدسی در کتاب «احسن التقاسیم» که در نیمه دوم سده چهارم پرداخته کشور ایران را به هشت بخش کرده میگوید: «زبان مردم این هشت اقلیم عجمی است. جز اینکه برخی از آنها دری و برخی بازبسته (منغلقه) است و همگی را فارسی نامند».[۵] سپس چون از آذربایجان سخن میراند چنین میگوید: «زبانشان خوب نیست[۶] و در ارمنستان بارمنی و در آران بآرانی سخن گویند. فارسیشان را توان فهمید در پاره حرفها بزبان خراسانی ماننده و نزدیک است».[۷]
۴ـ یاقوت حموی جغرافی نگار دانشمند سده هفتم درباره آذربایجان مینویسد: « نیمزبانی دارند که آذریه نامیده شود و کسی جز از خودشان نفهمد».[۸]
- ↑ در آن زمانها این استان را یک سرزمین میشماردندی و فرمانروایی که بآذربایجان آمدی بر آران و ارمنستان نیز فرمان راندی.
- ↑ خواست او کوههای قفقاز است که از باستان زمان مردان گوناگون در آن مینشسته اند و بگفته ابوالفداء «کوهستان زبانها» (جبل الالسن) نامیده میشده.
- ↑ المسالک و الممالک چاپ لیدن صفحه ۲۵۰ .
- ↑ التنبیه و الاشراف چاپ لیدن صفحه ۸۷ـ در ترجمه بمعنی بسنده شده است.
- ↑ احسن التقاسیم چاپ لیدن صفحه ۲۵۹ .
- ↑ در جای دیگر نیز گفته: «و فی لسانهم تکلف». پیداست فهمیدن آذری بر او سخت افتاده.
- ↑ احسن التقاسیم چاپ لیدن صفحه ۳۷۴ .
- ↑ معجم البدان چاپ مصرجلد اول صفحه 160 .