سخن رانده اند و چون مآخذشان همانهاییست که در تدوین این کتاب بکار برده ام چیزی بر آنچه گذشت نمیفزاید و بحث کافی درین زمینه نکرده اند. بجز مقاله ای جداگانه که خاورشناس نامی آلمانی فلوگل Flügel در مجلهٔ انجمن خاورشناسی آلمان Zeitschrift der Deutschen Morgenlandischen Gesellschaft شمارهٔ ۲۳ ص ۵۱۱ به بعد نوشته است خاورشناس فرانسوی کلمان اوار Clément Huart در دایرةالمعارف اسلام Encyclopédie de l’Islam ج 1 ص 557-558 مختصری درین زمینه دارد بدینگونه:
بابک، پیشوای طریقهٔ خرمیان، نامش شکل معرب کلمهٔ فارسی پاپک است. می گویند پسر روغن فروش دوره گردی بود؛ کارهای پستی داشت تا هنگامی که جاویدان بن سهل، پیشوای خرمیان، پی به هوش او برد. پس از مرگ وی، دعوی کرد که روح او در او راه یافته است و آغاز کرد مردم را در گراگرد البذ در اران (201=816-817) برانگزید. در 204 (819-820) یحیی بن معاذ بر او تاخت و کاری از پیش نبرد. در روزگار خلیفه المعتصم، پیشروان لشکر به فرماندهی بغا کبیر چون در هشتادسر، در اطراف مراغه شگست خوردند، افشین به عهده واژه ناخوانا گرفت که با این شورشی جنگ کند (221=836) و توانست یکی از سردارانش طرخان را به غفلت بگیرد. پس از دریافت مدد و پول، افشین بر سردار دیگر، آذین، حمله برد و در نتیجه احتیاطی که کرده بود که در بلندی های پیشاهنگان کوهستانی (کوهبانیه) که نشانه هایی می دادند بگمارد لشگریان خود را از ناسامانی رهاند، این سردار آهستنه پیش می رفت و لشکرگاه خود را با آهن های تیز (خسک) پناه می داد. البذ را گرفتند و تاراج کردند (آدینه 18 رمضان 222= 26 آوریل 837) پس از حمله بیهوده ای که داوطلبان بصره کرده و هجومی که لشکریان مرغانه برده بودند. افشین چون شهر را به دست سپاهیان مهندس (کلغاریه) ویران کرد. بابک بگریخت و بدست سهل بن سنباط افتاد. که امیری ارمنی بود و واداشت در شکار او را بگیرد، چون وی را به افشین سپرند، به سامرا فرستاده واژه ناخوانا