برگه:Babak by Nafisi.djvu/۱۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در کوهستان بذین مانده‌اند و دست نشانده امیران آذربایجانند و ایشان همان خرمیانند و در هر سال شبی دارند که مردان و زنانشان گرد می‌آیند و چراغها را خاموش میکنند و هر مردی بر هر زنی دست یابد با او نزدیکی میکند و با این همه بددینی یک‌تن از شاهان پیش از اسلام خود را پیامبر می‌دانند که او را شروین میگویند و می‌پندارند که از محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم و پیامبران دیگر علیهم السلام تا این روزگار برتر بود و در کوهستان همدان جاییست که آنر شهر شروین میگویند و منسوب باوست.»

جای دیگر در کلمه خرمی میگویند: «بضم خا و تشدید رای مفتوح و در پایان آن میم نسبتست بطایفه‌ای از باطنیان که بایشان خرم دینان میگویند یعنی دین ایشان آن چیزیست که بخواهند و آرزو کنند و این لقب را بدان داده‌اند که محرمات را از خمر و لذات دیگر و زناشویی با محارم و آنچه را از آن بهره میبرند مباح می‌دانند و چون درین اباحت همانند مزدکیان از مجوسند که در روزگار قباد بیرون آمدند و همه زنان را و محرمات دیگر را مباح دانستند تا اینکه انوشیروان پسر قباد ایشان را کشت بدین شباهت ایشان را خرم دینیه میگویند چنانکه مزدکیه گفته‌اند».

ابن‌الاثیر در «الباب فی تهذیب الانساب» که تلخیصی از همین کتاب سمعانیست مردس نام پدر بابک را انداخته است و در هر حال این شرحی که سمعانی گفته میرساند که در زمان وی که از ۵۰۶ تا ۵۶۲ زیسته است یعنی تا اواسط قرن ششم هجری هنوز خرم دینان در همین کوهستان بذ در آذربایجان بوده‌اند، پیداست که مطالب دیگر از گونه همان تهمت‌هاییست که همه نویسندگان تازی بدین مردم زده‌اند.

اینکه در کتاب‌های تازی و فارسی همه‌جا بابک را بنام بابک خرمی یا بابک خرم دین خوانده‌اند پیداست بدان جهتست که وی معروف‌ترین کسی بوده است که در ترویج مذهب خرم دین یا خرمیان و یا خرم دینان کوشیده است. درباره تاریخ این دین آگاهی کافی بما نرسیده است و آنچه در عقایدشان در کتابها نوشته‌اند همه آلوده بغرض و تهمتست. چیزی که ظاهراً مسلمست اینست که دین خرمی یکی از فروع دین مزدکی بوده و خرمیان را مزدکیان جدید و مزدکیان پس از اسلام باید دانست و

۱۳