در زمستان ۱۳۱۲ و بهار ۱۳۱۳ پنج مقاله در سالهای اول و دوم مجلهٔ مهر (از شماره ۹ سال نخست ببعد) دربارهٔ بابک و خرمدینان انتشار دادم. این سلسله مقالات از جمله نخستین گامهایی بود که در ایجاد حس پرستش پهلوانان دورهٔ اسلامی تاریخ ایران برمیداشتم و تا امروز دنباله آنرا رها نکردهام و تا هستم رها نخواهم کرد. همین فخر مرا بس که بیست سالست بیشتر اوقات را درین راه میگذرانم و راه را بر جوانان برومند بزرگواری که درین روزها در همین زمینه کار میکنند من گشوده و من نمودهام. درین بیست سالی که از انتشار آن مقالات گذشته است بازهم مطالب تازه دربارهٔ این رادمرد دلیر آذربایجانی که جا دارد همه ایرانیان از بزرگترین مردان دیار خویش بدانند بدست آورده بودم، وانگهی آن مقالات نایاب شده بود و کراراً زنان و مردان جوان و شورمند غیور این روزگار، که من هرگز خویشتن را از ایشان جدا نگرفتهام، خواستار آن مقالات شدند و درباره برخی از مندرجات آن توضیح خواستند. جای آن داشت که این بحث را نو کنم و بر آنچه پیش از این نوشته بودم بیفزایم و در کتابی جداگانه بدست این فرزندان برومند گرامی ایران بدهم.
شادم که این کار بدین گونه که میبینید بپایان رسید و باز تار و پودهایی از دل خویشتن را، که همواره در راه ایران بزرگ واژه ناخوانا تپنده است، درین اوراق گذاشتم. اینست که این اوراق را هم با همان شور و تپشهای همیشگی بفرزندان جوان ایران میسپارم و از ایزد دادآفرین دانشپرور جانبخش رستگاری و کامرانی و کامبخشی ایشان را آرزومندم.
در پایان سخن از همکار دانشمند نامی پرفسر ولادیمیر مینورسکی که بمن اجازه داده است ترجمه یکی از مقالات وی را درین اوراق جای دهم و از آقای منوچهر امیری دوست جوان دانشمند پاکنهادم که در ترجمهٔ این مقاله در میان گرفتاریهای بسیار که داشتم با کمال گشادهرویی مرا یاری کرد سپاس فراوان دارم.
طهران پایان شهریورماه ۱۳۳۳
سعید نفیسی