برگه:ChaharMaqaleh.pdf/۱۱۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۷
چهار مقاله، مقالهٔ چهارم

نهادند روز دیگر خوارزمشاه حسین علی میکال را بار داد و نیکوئیها پیوست و گفت نامه خواندم و بر مضمون نامه و فرمان پادشاه وقوف افتاد ابو علی و ابو سهل برفته‌اند لیکن ابو نصر و ابو ریحان و ابو الخیر بسیج می‌کنند که پیش خدمت آیند و باندک روزگار برگ ایشان بساخت و با خواجه حسین میکال فرستاد و ببلخ بخدمت سلطان یمین الدولة محمود آمدند و بحضرت او پیوستند و سلطان را مقصود از ایشان ابو علی بوده بود و ابو نصر عراق نقاش بود بفرمود تا صورت ابو علی بر کاغذ نگاشت و نقاشان را بخواند تا بر آن مثال چهل صورت نگاشتند و با مناشیر باطراف فرستادند و از اصحاب اطراف درخواست که مردی است بدین صورت و او را ابو علی سینا گویند طلب کنند و او را بمن فرستند، اما چون ابو علی و ابو سهل با کس ابو الحسین السهیلی از [نزد]خوارزمشاه برفتند چنان کردند که بامداد را پانزده فرسنگ رفته بودند بامداد بسر چاهساری فرود آمدند پس ابو علی تقویم برگرفت و بنگریست تا بچه طالع بیرون آمده‌است چون بنگرید روی بابو سهل کرد و گفت بدین طالع که ما بیرون آمده‌ایم راه گم کنیم و شدت بسیار بینیم بو سهل گفت رضینا بقضاء الله من خود همی دانم که ازین سفر جان نبرم که تسییر من درین دو روز بعیوق می‌رسد و او قاطع است مرا امیدی نمانده‌است و بعد ازین میان ما ملاقات نفوس خواهد بود پس براندند ابو علی حکایت کرد که روز چهارم بادی برخاست و گرد برانگیخت و جهان تاریک شد و ایشان راه گم کردند و باد طریق را محو کرد و چون باد بیارامید دلیل از ایشان گمراه‌تر شده بود در آن گرمای بیابان خوارزم از بی‌آبی و تشنگی بو سهل مسیحی بعالم بقاء انتقال کرد و دلیل و ابو علی با هزار شدت بباورد افتادند دلیل بازگشت و