و عمال خلفای بنی امیه و بنی عباس بودهاند و جد وی اشعث بن قیس از صحابهٔ حضرت رسول بود یهودی دانسته و بر چنین اساس واهی یک حکایت طویل عریض که از اول تا بآخر از اکاذیب روات و خرافات قصاص است بنا نهاده (ص ۶۲-۶۴، ۲۰۳-۲۰۴).
(۱۴) قتل خواجه نظامالملک طوسی را بدست باطنیه در بغداد دانسته و حال آنکه باتفاق مورخین در نهاوند بود (ص ۷۰، ۲۰۷).
(۱۵) محمد بن زکریای رازی طبیب معروف را معاصر منصور بن نوح سامانی دانسته و حال آنکه وی اقلاً سی سال قبل از جلوس منصور وفات یافتهاست و بر چنین امری باطل و بنیانی متزلزل یک حکایت بلند بالای مجعولی مبتنی ساخته (ص ۸۲-۸۵، ۲۴۰-۲۴۱).
(۱۶–۱۷) علاءالدولة بن کاکویه را بشمسالدولة بن فخرالدولهٔ دیلمی اشتباه نموده و شیخ ابو علی سینا را وزیر علاءالدوله فرض کرده و حال آنکه وی وزیر شمسالدوله بود، و دیگر آنکه وزارت شیخ را در ری فرض کرده و حال آنکه در همدان بود (ص ۸۰، ۲۵۱).
این بود خلاصهٔ آنچه از خود چهار مقاله راجع بترجمهٔ حال مصنف استنباط میشود، اما آنچه صاحبان تذکره در این خصوص نوشتهاند متضمن هیچ مطلب تازهٔ نیست و همه بعادت معهود از یکدیگر نقل کردهاند لهذا ذکر همهٔ مسطورات ایشان در اینجا خالی از فائده است ولی برای آنکه مطالعه کنندگان محتاج برجوع بتذکرها نباشند ما فقط بنقل مرقومات چهار نفر از ایشان که قدیمتر و نسبتاً معتبرتراند اکتفا مینمائیم: